فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: exaggerates, exaggerating, exaggerated
حالات: exaggerates, exaggerating, exaggerated
• (1) تعریف: to overstate (the size, value, importance, or other quality of a thing, person, or event).
• مترادف: blow up, bullshit, hyperbolize, inflate, overstate
• متضاد: minimize, soft-pedal, understate
• مشابه: magnify, overblow, overdraw, overestimate, overplay, overrate, overvalue
• مترادف: blow up, bullshit, hyperbolize, inflate, overstate
• متضاد: minimize, soft-pedal, understate
• مشابه: magnify, overblow, overdraw, overestimate, overplay, overrate, overvalue
- He exaggerated his role in the rescue of the child.
[ترجمه احسان] او از نقش خود در نجات کودک مبالغه کرد|
[ترجمه گوگل] او نقش خود را در نجات کودک اغراق کرد[ترجمه ترگمان] او نقش خود را در نجات کودک اغراق کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She tends to exaggerate her troubles in order to get everyone's sympathy.
[ترجمه مائده پورمهدی] او تمایل دار ه که مشکلاتش را بزرگ جلوه بده تا دیگران باهاش همدردی کنند|
[ترجمه گوگل] او تمایل دارد مشکلات خود را اغراق کند تا همدردی همه را جلب کند[ترجمه ترگمان] او علاقه شدیدی نسبت به مشکلات خود دارد تا همه همدردی مردم را جلب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We are not exaggerating the degree of the problem, and we are asking for your immediate help.
[ترجمه گوگل] ما در مورد میزان مشکل اغراق نمی کنیم و از شما کمک فوری می خواهیم
[ترجمه ترگمان] ما در مورد میزان مشکل اغراق نمی کنیم و درخواست کمک فوری شما را می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما در مورد میزان مشکل اغراق نمی کنیم و درخواست کمک فوری شما را می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to make (something) be or seem larger or more extreme.
• مترادف: inflate, magnify
• متضاد: minimize
• مشابه: aggrandize, bloat, blow up, boost, emphasize, maximize, swell
• مترادف: inflate, magnify
• متضاد: minimize
• مشابه: aggrandize, bloat, blow up, boost, emphasize, maximize, swell
- That tall hat exaggerates his height.
[ترجمه گوگل] آن کلاه بلند قد او را اغراق می کند
[ترجمه ترگمان] اون کلاه بلند قد بلندش رو بزرگ می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون کلاه بلند قد بلندش رو بزرگ می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: exaggeratingly (adv.), exaggerator (n.)
مشتقات: exaggeratingly (adv.), exaggerator (n.)
• : تعریف: to make overstatements; falsely magnify something.
• مترادف: bullshit, hyperbolize
• مشابه: ham, magnify, oversell, show off
• مترادف: bullshit, hyperbolize
• مشابه: ham, magnify, oversell, show off
- Don't believe everything he says, as he often exaggerates.
[ترجمه گوگل] هر چه او می گوید را باور نکنید، زیرا او اغلب اغراق می کند
[ترجمه ترگمان] هر چیزی را که می گوید باور نکن، همان طور که اغلب آن ها را بزرگ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هر چیزی را که می گوید باور نکن، همان طور که اغلب آن ها را بزرگ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I hope you were exaggerating about the size of that spider.
[ترجمه گوگل] امیدوارم در مورد اندازه آن عنکبوت اغراق کرده باشید
[ترجمه ترگمان] امیدوارم شما درباره اندازه آن عنکبوت اغراق کرده باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] امیدوارم شما درباره اندازه آن عنکبوت اغراق کرده باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید