evocative

/ɪˈvɑkətɪv//ˈɛvəʊkətɪv/

معنی: احضارکننده
معانی دیگر: انگیزان، فراخوانشی، یادآور، مهیج

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: evocatively (adv.), evocativeness (n.)
• : تعریف: tending to or able to evoke.
مشابه: expressive, suggestive, vivid

- The smell of wood smoke in the chill air was evocative of childhood Christmases.
[ترجمه سها] بوی دود چوب در هوای سرد یادآور کریسمس در دوران بچگی بود.
|
[ترجمه گوگل] بوی دود چوب در هوای سرد تداعی کننده کریسمس دوران کودکی بود
[ترجمه ترگمان] بوی دود چوب در هوای سرد، انگیزشی در دوران کودکی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. his book contains evocative scenes of the korean war
کتاب او حاوی صحنه های مهیجی از جنگ کره است.

2. a preface that is evocative of interest
پیش گفتاری که علاقه را تحریک می کند

3. Those old toys are evocative of my boyhood.
[ترجمه Ashm] آن اسباب بازی ها یادآور دوران پسری ( کودکی ) من میشوند
|
[ترجمه گوگل]آن اسباب بازی های قدیمی تداعی کننده دوران پسری من هستند
[ترجمه ترگمان]آن اسباب بازی های قدیمی برای دوران کودکی من مهیج هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The taste of the cakes was evocative of my childhood.
[ترجمه گوگل]طعم کیک ها تداعی کننده دوران کودکی من بود
[ترجمه ترگمان]مزه کیک، evocative از دوران کودکی من بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her story is sharply evocative of Italian provincial life.
[ترجمه گوگل]داستان او به شدت تداعی کننده زندگی استانی ایتالیا است
[ترجمه ترگمان]داستان او به شدت از زندگی روستایی ایتالیا الهام گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her new book is wonderfully evocative of village life.
[ترجمه گوگل]کتاب جدید او به طرز شگفت انگیزی تداعی کننده زندگی روستایی است
[ترجمه ترگمان]کتاب جدید او به طرز شگفت انگیزی از زندگی روستایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That smell is evocative of school.
[ترجمه گوگل]این بو تداعی گر مدرسه است
[ترجمه ترگمان]آن بو، انگیزشی مدرسه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Poetic, evocative, black-and-white footage alternates with a more pragmatic, colorful picture of the family today.
[ترجمه گوگل]فیلم‌های شاعرانه، خاطره‌انگیز، سیاه و سفید با تصویری پراگماتیک‌تر و رنگارنگ از خانواده امروز جایگزین می‌شوند
[ترجمه ترگمان]فیلم های شاعرانه، مهیج، سیاه - و - سفید به همراه تصویر pragmatic و رنگی از خانواده امروزی جایگزین می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Evocative packaging makes the pens even more appealing!
[ترجمه گوگل]بسته بندی خاطره انگیز قلم ها را جذاب تر می کند!
[ترجمه ترگمان]بسته بندی Evocative، the را جذاب تر می سازد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Tuyman's drawings are strangely evocative of the paintings of Egon Schiele.
[ترجمه گوگل]نقاشی های تویمن به طرز عجیبی تداعی کننده نقاشی های اگون شیله است
[ترجمه ترگمان]نقاشی های Tuyman به طرز عجیبی از نقاشی های of schiele الهام گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her pictures remain richly evocative of natural forms and textures.
[ترجمه گوگل]تصاویر او به شکلی غنی از فرم ها و بافت های طبیعی تداعی می کنند
[ترجمه ترگمان]تصاویر او به صورت غنی از اشکال طبیعی و بافت های طبیعی باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Devising an evocative name is only the first hurdle.
[ترجمه گوگل]ابداع یک نام خاطره انگیز تنها اولین مانع است
[ترجمه ترگمان]ایجاد یک نام انگیزشی تنها اولین مانع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Evocative, yes, but don't think that today's Ireland is set in some quaint emerald aspic.
[ترجمه گوگل]تحسین برانگیز، بله، اما فکر نکنید که ایرلند امروزی در فضایی عجیب و غریب قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]Evocative، بله، اما فکر نکنید که ایرلند امروز در برخی از aspic زمردی ظاهر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some representations of St James the Greater are evocative of Sucellus.
[ترجمه گوگل]برخی از نمایش های سنت جیمز بزرگ تداعی کننده سوسلوس هستند
[ترجمه ترگمان]برخی از نمایش های سنت جیمز بزرگ تر، انگیزشی غالب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The graveyard at Satipur was especially evocative.
[ترجمه گوگل]قبرستان در ساتیپور به ویژه تداعی کننده بود
[ترجمه ترگمان]گورستان at به خصوص انگیزشی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

احضارکننده (صفت)
evocative

انگلیسی به انگلیسی

• tending to evoke, tending to call forth, summoning
something that is evocative makes you think about or remember a place or a past event.

پیشنهاد کاربران

دو واژه در مفاهیم توسعه و رهبری هست بنام provoke و evoke.
provoke ( provocative ) به ترتیب فعل و صفت به معنی این هست که با تحریک افراد، اونها رو وادار به واکنش می کنیم اما evoke ( evocative ) به معنی تداعی گر است، در این مفهوم روی بیدار کردن ارزش های بنیادی افراد کار می کنیم و ارزش هاشون رو بهشون یادآوری می کنیم. هدف هر دو تا تاکتیک، به حرکت در آوردن آدم هاست و خارج کردنشون از حیطه امن.
...
[مشاهده متن کامل]

در واقع تفاوت این دو مفهوم این هست که در هر دو حالت، افراد رو تحریک می کنیم برای عکس العمل، اما در اولی این تحریک از راه ترغیب کردن افراد به این هستش که متفاوت فکر کنند، فرضیات یا الگوهای ذهنی خودشون رو زیرسوال ببرند و ارزیابی کنند، و موارد دیگر. اما در حالت دوم، تحریک از طریق یادآوری بعضی از ارزش ها و باورهای افراد انجام میشه تا تحت تاثیر اون ها، به سمت اهداف حرکت کنند. عموما هدف از این کارها، افزایش خلاقیت، قدرت حل مسئله، و رشد و توسعه فردی است.

مهیج و تداعی گر
معنای دوستان:
✔️ الهام بخش - تداعی گر
✔️ چیزی که باعث میشه انسان احساس یا چیزی را به خاطر بیاره
. e. g
One of my favorite songs is “Bohemian Rhapsody” by Queen
It’s a classic rock song that was released in 1975, but I first heard it when I was a teenager. I love the song because it’s so unique and unlike anything else I’ve ever heard. The song is over six minutes long and is essentially made up of three distinct parts: a ballad, an operatic section, and a hard rock section. I also love the lyrics, which are so poetic and ⭐evocative
...
[مشاهده متن کامل]

پریادآور، انگیزشی، الهام بخش
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : evoke
✅️ اسم ( noun ) : evocation
✅️ صفت ( adjective ) : evocative
✅️ قید ( adverb ) : evocatively
الهام بخش_ انگیزشی
evocative از کلمه لاتین evocare میاد, به معنی to call
صدا زدن، فرا خواندن. فراخوانشی مناسبه.
برانگیزنده، ترغیب کننده، تهییج کننده
تداعی گر
( دقیق ترین معنی با توجه به جمله های نمونه، تداعی گره یا به فارسی: فراخوانش گر )
( adj ) ( صفت ) مشتق شده از فعلِ evoke
خاطره انگیز
تداعی گر
تحریک کننده ، چیزی که باعث شود انسان احساس یا چیزی را بهخاطر بیاورد
انگیزشی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس