eviction


معنی: اخراج، خلع ید
معانی دیگر: اخراج، خلع ید

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the process of being forced to leave a property.

- My friend faces eviction from his apartment if he cannot pay the rent.
[ترجمه Sina] اگر دوست من نتواند کرایه آپارتمان را بپردازد ، باید اپارتمان را ترک کند ( با تخلیه ی خانه ر وبرو میشود )
|
[ترجمه گوگل] دوست من اگر نتواند اجاره بها را پرداخت کند از آپارتمانش اخراج می شود
[ترجمه ترگمان] دوست من اگه نتونه اجاره رو بده، از آپارتمانش خارج می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the rent is due the first of each month and there is no more than a ten-day grace period, i. e. if it is not paid by the tenth, eviction orders will be issued
موعد پرداخت کرایه اول هر ماه است و مهلت تاخیر ده روز بیشتر نیست،یعنی اگر تا دهم ماه پرداخت نشود دستور تخلیه صادر خواهد شد.

2. He claimed damages for unlawful eviction.
[ترجمه گوگل]او برای تخلیه غیرقانونی خسارت مطالبه کرد
[ترجمه ترگمان]او مسئولیت اخراج غیرقانونی را برعهده گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Non payment of rent can mean eviction.
[ترجمه گوگل]عدم پرداخت اجاره بها می تواند به معنای تخلیه باشد
[ترجمه ترگمان]عدم پرداخت اجاره می تواند به معنای تخلیه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We received an eviction notice today.
[ترجمه گوگل]امروز یک اخطار تخلیه دریافت کردیم
[ترجمه ترگمان]ما امروز یک اعلامیه اخراج دریافت کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The family now faces eviction from their home.
[ترجمه گوگل]این خانواده اکنون با اخراج از خانه خود روبرو هستند
[ترجمه ترگمان]اکنون این خانواده از خانه خود اخراج می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He's had nowhere to live since his eviction.
[ترجمه گوگل]او از زمان اخراجش جایی برای زندگی نداشت
[ترجمه ترگمان]از اخراج او هیچ جا به جا نمانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She has received an eviction order from the council for non-payment of rent.
[ترجمه گوگل]او از شورا به دلیل عدم پرداخت اجاره بها حکم تخلیه دریافت کرده است
[ترجمه ترگمان]او یک دستور تخلیه از طرف شورا برای پرداخت اجاره دریافت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They are facing eviction from their home.
[ترجمه گوگل]آنها با اخراج از خانه خود روبرو هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها با اخراج از خانه هایشان رو به رو هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The family have won a temporary reprieve from eviction.
[ترجمه گوگل]خانواده یک مهلت موقت از اخراج به دست آورده اند
[ترجمه ترگمان]این خانواده مهلت موقتی را از این اخراج دریافت کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Local councils would also have greater powers of eviction and be free of their legal duty to provide gypsy caravan sites.
[ترجمه گوگل]شوراهای محلی همچنین از اختیارات بیشتری برای تخلیه برخوردار خواهند بود و از وظایف قانونی خود برای تهیه مکان‌های کاروان‌های کولی آزاد هستند
[ترجمه ترگمان]شوراهای محلی نیز قدرت اخراج و معاف شدن از وظیفه قانونی خود را دارند تا مکان های کاروان کولی را تامین کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Currently eviction must follow lengthy proceedings in the civil courts.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر تخلیه باید به دنبال رسیدگی های طولانی در دادگاه های مدنی باشد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر این اخراج باید مراحل طولانی در دادگاه های مدنی را دنبال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ever since she's been under threat of eviction.
[ترجمه گوگل]از زمانی که او در معرض خطر اخراج قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]از وقتی که تحت تهدید به تخلیه بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Defences of eviction by title paramount, frustration and impossibility of performance were raised by the lessee and rejected.
[ترجمه گوگل]دفاع از تخلیه با عنوان اصلی، سرخوردگی و عدم امکان اجرا توسط مستاجر مطرح و رد شد
[ترجمه ترگمان]اخراج شدن با عنوان اولویت، ناامیدی و عدم امکان عملکرد توسط the مطرح شد و رد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The intelligentsia was actively rallying support against the eviction.
[ترجمه گوگل]روشنفکران به طور فعال علیه اخراج حمایت می کردند
[ترجمه ترگمان]این روشنفکران به طور فعال از این اخراج حمایت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اخراج (اسم)
ejection, banishment, deportation, expulsion, dismissal, eviction, exclusion, boot, ouster, deposal, extrusion, rustication

خلع ید (اسم)
eviction, dispossession

انگلیسی به انگلیسی

• expulsion, dispossession, ejection
eviction is the act or process of officially forcing someone to leave a house or piece of land.

پیشنهاد کاربران

eviction — ( n ) . to be forced to leave a place, usually a place where you have lived
تخلیه اجباری
ترک یه مکان بدون میل باطنی
تخیلیه ملک
⁦✔️⁩تخلیه اجباری یه مکان/مسکن یا بیرون کردن/انداختن مستاجر به علت ندادن بدهی/ کرایه
Covid debt: A baby, job loss - and now 💥eviction
BBC. co. uk@
بیرون راندگی ( از ملک )
# They faced eviction from their home
# We received an eviction notice today
# He'll face eviction from his apartment if he cannot pay the rent
تخلیه ی یک مکان ، به علت ندادن بدهی ، کرایه

بپرس