[ترجمه گوگل]هر از چند گاهی از تصمیم خود پشیمان می شد [ترجمه ترگمان]گاه گاه از تصمیم خود پشیمان می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Dunk the sponge in water every now and then to stop it from drying out.
[ترجمه گوگل]اسفنج را هر از چند گاهی در آب غوطه ور کنید تا از خشک شدن آن جلوگیری کنید [ترجمه ترگمان]گاهی اسفنج را در آب نگه می دارد و بعد آن را از خشک شدن باز می دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Stir the batter every now and then to keep it from separating.
[ترجمه گوگل]خمیر را هر از چند گاهی هم بزنید تا جدا نشود [ترجمه ترگمان]گاهی با هم مخلوط کنید و سپس آن را از هم جدا کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I still see her every now and then.
[ترجمه نجوا حق پرست] من هنوز گهگاهی او را میبینم
|
[ترجمه گوگل]من هنوز هم هر از چند گاهی او را می بینم [ترجمه ترگمان]من هنوز او را می بینم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I like to smoke a big cigar every now and then.
[ترجمه گوگل]من دوست دارم هر از چند گاهی یک سیگار بزرگ بکشم [ترجمه ترگمان]هر چند وقت یک بار سیگار می کشم و سیگار می کشم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I see him every now and then, but not often.
[ترجمه گوگل]من او را هرازگاهی می بینم، اما نه اغلب [ترجمه ترگمان]گاهی او را می بینم، اما نه زیاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I hear from him every now and then.
[ترجمه گوگل]هرازگاهی از او می شنوم [ترجمه ترگمان] هر وقت و اون موقع ازش خبر دارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Every now and then when Lady Flora wanted to talk scandal with her friends, Honor was allowed to go riding.
[ترجمه گوگل]هرازگاهی که لیدی فلور می خواست با دوستانش درباره رسوایی صحبت کند، آنر اجازه داشت سوار شود [ترجمه ترگمان]گاه و بیگاه وقتی لیدی فلورا می خواست با دوستانش رسوایی و جنجال راه بیندازد، عالی جناب اجازه رفتن به خانه را داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I kept thinking about the cockroaches, every now and then flicking on the switch to see if they were there.
[ترجمه گوگل]مدام به سوسکها فکر میکردم، هرازگاهی سوئیچ را تکان میدادم تا ببینم آنجا هستند یا نه [ترجمه ترگمان]مدام به سوسک ها فکر می کردم، هر لحظه و بعد، کلید را ورق می زدم تا ببینم آن ها آنجا هستند یا نه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Every now and then there are ledges I can rest on and even enjoy myself for a little while.
[ترجمه گوگل]هرازگاهی تاقچه هایی وجود دارد که می توانم روی آنها استراحت کنم و حتی برای مدتی از خودم لذت ببرم [ترجمه ترگمان]هر چند گاه و بیگاه کسانی هستند که می توانم استراحت کنم و حتی برای مدت کوتاهی از خودم لذت ببرم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I get right sick, every now and then, at the bad news.
[ترجمه گوگل]من هرازگاهی با خبرهای بد مریض می شوم [ترجمه ترگمان]من همیشه مریض میشم، هر وقت و اون موقع تو اخبار بد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The men were ambling along, stopping every now and then for rests, biding time until their turn came round.
[ترجمه گوگل]مردان در حال قدم زدن بودند، هر از چند گاهی برای استراحت توقف می کردند، تا نوبتشان برسد [ترجمه ترگمان]مردها قدم به قدم پیش می رفتند و گاه و بیگاه منتظر استراحت بودند تا نوبت خود فرا برسد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Every now and then he lifted a finger off the wheel and pointed out some famous bridge or statue or museum.
[ترجمه گوگل]هرازگاهی انگشتی را از روی چرخ برمی داشت و به پل یا مجسمه یا موزه معروفی اشاره می کرد [ترجمه ترگمان]هر از گاهی او انگشتش را از روی چرخ بلند می کرد و به پل معروف یا مجسمه یا موزه اشاره می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Keyboard, mouse and joystick are supported, but every now and then the planes seem to do their own thing!
[ترجمه گوگل]صفحه کلید، ماوس و جوی استیک پشتیبانی می شوند، اما هر از گاهی به نظر می رسد که هواپیماها کار خود را انجام می دهند! [ترجمه ترگمان]صفحه کلید، موس و joystick پشتیبانی می شوند، اما هر از گاهی به نظر می رسد که هواپیماها کار خود را انجام می دهند! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• sometimes, from time to time, occasionally, every once in a while
پیشنهاد کاربران
مثال؛ “I like to treat myself to a massage every now and then. ” “I enjoy going for a run every now and then to clear my mind. ” “I try to disconnect from technology every now and then to recharge. ”
Sometimes ولی اینجوری معنا میشه: هر چند وقت یکبار، گاهی اوقات
این ۵ عبارت دقیقا هم معنی هستند: Sometimes Every now and then From time to time At times Occasionly