1. Every now and again/then they'll have a beer together.
[ترجمه گوگل]هرازگاهی / هر از گاهی با هم آبجو می نوشند
[ترجمه ترگمان]گاه و بیگاه یک آبجو با هم خواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]گاه و بیگاه یک آبجو با هم خواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. We see each other every now and again.
[ترجمه گوگل]هرازگاهی همدیگر را می بینیم
[ترجمه ترگمان]هر چند گاهی همدیگر را می بینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هر چند گاهی همدیگر را می بینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Every now and again she checked to see if he was still asleep.
[ترجمه گوگل]هر از چند گاهی چک میکرد که ببیند هنوز خواب است یا نه
[ترجمه ترگمان]گاه و بیگاه نگاه می کرد تا ببیند آیا هنوز خوابیده است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]گاه و بیگاه نگاه می کرد تا ببیند آیا هنوز خوابیده است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Every now and again she went upstairs to see if he was still asleep.
[ترجمه گوگل]هرازگاهی به طبقه بالا می رفت تا ببیند آیا او هنوز خواب است یا نه
[ترجمه ترگمان]گاه و بیگاه به طبقه بالا می رفت تا ببیند آیا هنوز خوابیده است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]گاه و بیگاه به طبقه بالا می رفت تا ببیند آیا هنوز خوابیده است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Every now and again the forest would be split by a tumbling river or a path covered in shiny brown mud.
[ترجمه گوگل]هرازگاهی جنگل توسط رودخانه ای در حال چرخش یا مسیری پوشیده از گل قهوه ای براق شکافته می شد
[ترجمه ترگمان]گاه و بیگاه جنگل توسط یک رودخانه یا راهی که پوشیده از گل و لای بود، از هم جدا می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]گاه و بیگاه جنگل توسط یک رودخانه یا راهی که پوشیده از گل و لای بود، از هم جدا می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Every now and again rescue teams of young people would pick their way downhill with a bandaged pilgrim on a stretcher.
[ترجمه گوگل]هرازگاهی تیمهای نجات متشکل از جوانان با یک زائر باندپیچی روی برانکارد راه خود را به سمت سرازیری انتخاب میکردند
[ترجمه ترگمان]هر از گاهی تیم های امداد و نجات جوانان راه خود را با یک زایر bandaged بر روی برانکار پیاده می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هر از گاهی تیم های امداد و نجات جوانان راه خود را با یک زایر bandaged بر روی برانکار پیاده می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Every now and again some of it fell off, sometimes on to the lane, often on to the nomes stumbling along it.
[ترجمه گوگل]هرازگاهی مقداری از آن می افتاد، گاهی در مسیر، اغلب به سمت نومهایی که در امتداد آن دست و پا می زدند
[ترجمه ترگمان]گاه و بیگاه بعضی از آن گاه گاهی به راه می افتاد و گاهی به جاده منتهی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]گاه و بیگاه بعضی از آن گاه گاهی به راه می افتاد و گاهی به جاده منتهی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Every now and again, he saw her glance toward the bathroom, where Omar was taking a shower.
[ترجمه گوگل]هرازگاهی نگاه او را به سمت حمام، جایی که عمر در حال دوش گرفتن بود، می دید
[ترجمه ترگمان]گاه و بیگاه نگاهی به حمام، جایی که عمر داشت دوش می گرفت نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]گاه و بیگاه نگاهی به حمام، جایی که عمر داشت دوش می گرفت نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. If things go wrong Every now and again you will not make the progress that you anticipate.
[ترجمه گوگل]اگر همه چیز اشتباه پیش برود، هر از چند گاهی به پیشرفتی که پیش بینی می کنید نخواهید رسید
[ترجمه ترگمان]اگر همه چیز در حال حاضر اشتباه پیش برود و دوباره شما پیشرفتی را که انتظارش را دارید انجام نخواهید داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اگر همه چیز در حال حاضر اشتباه پیش برود و دوباره شما پیشرفتی را که انتظارش را دارید انجام نخواهید داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Every now and again you're going to get exceptional circumstances and these things happen once in a while.
[ترجمه گوگل]هرازگاهی با شرایط استثنایی مواجه می شوید و این اتفاقات هر چند وقت یکبار اتفاق می افتد
[ترجمه ترگمان]گاه و بیگاه، شرایط خاصی به دست می آورید و این چیزها زمانی در یک زمان رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]گاه و بیگاه، شرایط خاصی به دست می آورید و این چیزها زمانی در یک زمان رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Though a fight every now and again does make life more interesting. Don't you think?
[ترجمه گوگل]اگرچه یک دعوا هرازگاهی زندگی را جالبتر میکند فکر نمی کنی؟
[ترجمه ترگمان]هر چند که گاهی با هم دعوا می کنند و باز هم زندگی را جالب تر می کنند اینطور فکر نمی کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هر چند که گاهی با هم دعوا می کنند و باز هم زندگی را جالب تر می کنند اینطور فکر نمی کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. My uncle only comes up to London every now and again.
[ترجمه گوگل]عمویم فقط هر از چند گاهی به لندن می آید
[ترجمه ترگمان]عمو جان هر گاه گاهی به لندن می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]عمو جان هر گاه گاهی به لندن می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Every now and again a wild dog would dash in from behind to bite her.
[ترجمه گوگل]هرازگاهی یک سگ وحشی از پشت سر می زد تا او را گاز بگیرد
[ترجمه ترگمان]گاه و بیگاه یک سگ وحشی از پشت به او حمله می کرد تا او را گاز بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]گاه و بیگاه یک سگ وحشی از پشت به او حمله می کرد تا او را گاز بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Sure, every now and again there's a fluke like R. E. M. or the Flaming Lips, a band that continues to produce good music two or three decades after their initial success.
[ترجمه گوگل]مطمئناً، هرازگاهی گروهی مانند R E M یا Flaming Lips وجود دارد، گروهی که دو یا سه دهه پس از موفقیت اولیه خود به تولید موسیقی خوب ادامه می دهد
[ترجمه ترگمان]البته، هر از گاهی یک fluke مثل R وجود دارد ای م یا the لب ها، گروهی که به تولید موسیقی خوب دو یا سه دهه بعد از موفقیت اولیه خود ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]البته، هر از گاهی یک fluke مثل R وجود دارد ای م یا the لب ها، گروهی که به تولید موسیقی خوب دو یا سه دهه بعد از موفقیت اولیه خود ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید