بوده، هست و خواهد بود
حاضر مطلق
همیشه در صحنه حاضر - همواره موجود - همواره حاضر
همیشگی
همیشگی
Ever - present traffic in big cities
همیشه حاضر
Always present; always there; ubiquitous; omnipresent.
She arrived a bit late, her ever - present briefcase in tow.
همیشه حاضر، همیشگی
همیشه حاضر
حی و حاضر