event

/ɪˈvɛnt//ɪˈvɛnt/

معنی: حادثه، پیش امد، سانحه، اتفاق، عارضه، سرگذشت، روی داد، واقعه
معانی دیگر: (به ویژه اگر مهم باشد) رویداد، رخداد، مسابقه، همداوی، هماوری، (قدیمی) نتیجه، پیامد، معلول

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: in any event
(1) تعریف: a distinct happening or occurrence; something that takes place.
مترادف: affair, happening, incident, occasion, occurrence
مشابه: activity, business, episode, experience, instance, phenomenon, proceeding, thing

(2) تعریف: a happening of significance.
مترادف: milestone, occasion
مشابه: celebration, development, happening, incident, occurrence

(3) تعریف: a social occasion.
مترادف: affair
مشابه: celebration, ceremony, festival, festivity, function, gathering, get-together, occasion, party

(4) تعریف: in sports, a specific contest in a series of contests, as in horse racing.
مترادف: contest, feat, game
مشابه: competition, race, test, trial

جمله های نمونه

1. an event of great import
رویدادی پراهمیت

2. an event of no particular moment
رویدادی که اهمیت خاصی نداشت.

3. an event that changed the course of history
رویدادی که جریان تاریخ را عوض کرد

4. an event that changed the whole current of her life
رویدادی که همه ی مسیر زندگی او را عوض کرد.

5. an event that made good copy
رویدادی که کاملا قابل درج بود

6. an event that turned the course of history
رویدادی که مسیر تاریخ را عوض کرد

7. an event which is without parallel in the history of the world
رویدادی که در تاریخ جهان نظیر ندارد

8. that event changed his outlook on life
آن رویداد بینش او را درباره ی زندگی عوض کرد.

9. that event deepened the differences between the two countries
آن رویداد اختلافات میان دو کشور را عمیق تر کرد.

10. that event destroyed my faith in modern medicine
آن رویداد ایمان مرا به پزشکی نوین از بین برد.

11. that event had no bearing on my decision
آن رویداد تاثیری بر تصمیم من نداشت.

12. that event hardened him in his determination to leave at once
آن رویداد اراده ی او را نسبت به عزیمت هر چه زودتر قوی تر کرد.

13. that event healed the discord between the two brothers
آن رویداد موجب از بین رفتن نفاق و جدایی آن دو برادر شد.

14. that event is engraved in my memory
آن رویداد بر خاطرم نقش بسته است.

15. that event led to the demise of feudalism
آن رویداد موجب فنای فئودالیسم شد.

16. that event left his reputation in tatters
آن رویداد شهرت او را تباه کرد.

17. that event made some of the passive elements of the party very active
آن رویداد عوامل ناکنشور حزب را سخت به فعالیت در آورد.

18. that event messed up my life
آن رویداد زندگی مرا مختل کرد.

19. that event put a dent in our enthusiasm
آن رویداد از شوق و ذوق ما کاست.

20. that event satiated his desire for revenge
آن رویداد میل او را برای انتقام گیری اقناع کرد.

21. that event shook my faith in the government
آن رویداد ایمان مرا به دولت متزلزل کرد.

22. that event unravelled the country's social machine
آن رویداد نظام اجتماعی کشور را درهم ریخت.

23. that event was fixed in her mind for ever
آن رویداد برای همیشه در خاطرش نقش بسته بود.

24. that event was never referred to again
دیگر هرگز به آن رخداد اشاره ای نشد.

25. the event had been lodged in his memory
آن رویداد در خاطره اش جایگزین شده بود.

26. the event was stamped in her memory
آن رویداد در حافظه اش نقش بسته بود.

27. this event augurs well for the socialists
این رویداد برای سوسیالیست ها نویدبخش است.

28. this event is unprecedented in the annals of military history
این رویداد در تاریخ وقایع نظامی بی سابقه است.

29. this event portents of things to come
این رویداد پیشنمایی از آینده است.

30. unparalleled event in the history of our nation
یک رویداد بی سابقه در تاریخ ملت ما

31. a historic event
رویداد سرنوشت ساز

32. a matter-of-course event
یک رویداد مترقبه

33. a melancholy event
یک رویداد اسفناک

34. a memorable event
رویداد فراموش نشدنی

35. a monumental event
رویداد تاریخی

36. a notable event in the lexicon of terrorism
یک رویداد در خور توجه در تاریخ تروریسم

37. a social event
یک رویداد اعیانی

38. a world-shaking event
رویدادی که جهان را تکان داده است

39. a yearly event
رویداد هرساله

40. in the event of a fire . . .
در صورت آتش سوزی . . .

41. let this event be a lesson to you!
بگذار این رویداد برایت درس عبرتی باشد!

42. in any event (at all events)
در هر صورت،علی رغم آنچه که روی بدهد،در هر حال

43. in the event
(انگلیس) چنانچه،آنطور که پیداست (یا پیدا بود)،در واقع

44. in the event of
در صورت

45. in the event that
به این احتمال که،اگر چنین اتفاق بیفتد

46. a hitherto unprecedented event
رویدادی که تاکنون بی سابقه بوده است

47. a much heralded event
رویداد بسیار مورد انتظار

48. newspapers gave that event undue prominence
روزنامه ها به آن رویداد اهمیت بی جایی دادند.

49. pari described the event to me
پری رویداد را برایم شرح داد.

50. the most dramatic event of the first world war
شگرف ترین رویداد جنگ جهانی اول

51. the most important event in my life
مهمترین رخداد زندگی من

52. to assay an event
بررسی یک رخداد

53. her description of the event was full of falsities
توصیف او از این رویداد پر از دروغ پردازی بود.

54. the consequences of this event were manifold
پیامدهای این رویداد متعدد بود.

55. the effects of this event on the course of the war
تاثیر این رویداد در تحول جنگ

56. the memory of that event persisted in my mind for many years
خاطره ی آن رویداد سال ها در مغزم زنده بود.

57. the single most important event in the history of iran
به راستی مهمترین رویداد تاریخ ایران

58. be wise after the event
(قادر به پیش بینی چیزی نبودن ولی) پس از روی دادن آن اظهار فضل کردن

59. experts are weighing the importance of this event
کارشناسان دارند اهمیت این رویداد را بررسی می کنند.

60. we have received no intelligence concerning that event
اطلاعی درباره ی آن واقعه دریافت نکرده ایم.

61. we must study the consequences of this event
ما بایستی پیامدهای این رویداد را مورد مطالعه قرار بدهیم.

62. an intimate knowledge of the details of that event
آشنایی کامل با جزئیات آن واقعه

مترادف ها

حادثه (اسم)
accidence, accident, incident, event, adventure, case, phenomenon, fortuity

پیش امد (اسم)
accidence, accident, event, happening, circumstance, exigence, occurrence

سانحه (اسم)
accident, event, casualty, calamity

اتفاق (اسم)
accident, event, case, happening, occurrence, fluke, accidentalism, unison, hazard, confederation, fortuity, confederacy, federation, happenstance, joinder

عارضه (اسم)
accident, event, phenomenon

سرگذشت (اسم)
event, adventure, narrative, narration, venture, destiny

روی داد (اسم)
incident, event, happening, circumstance, occasion, occurrence, passage

واقعه (اسم)
incident, event, occurrence, rede

تخصصی

[حسابداری] رویداد
[کامپیوتر] واقعه، رویداد، حادثه . - حادثه، اتفاق - وقوع یا اتفاق . حادثه، قالب زمانی مشخصی که مربوط به آن باشد ندارد، اما معمولاً شروع و پایان فعالیت ها را بیان کرده و فعالیت ها را به هم مربط می کند.
[برق و الکترونیک] پیشامد، رویداد
[زمین شناسی] رخداد، رویداد، حادثه، واقعه، وقوع، رخداد (زمین ساخت): یک اصطلاح مبهم برای هر رخداد با اهمیت احتمالی زمین ساختی که توسط شواهد زمین شناختی، ایزوتوپی و … مطرح می شود ولی معانی کامل آن شناخته شده نمی باشد. این اصطلاح خصوصاً برای دسته های کوچک سن های رادیومتری که روابط آنها با ساختارها یا فرآیندهای زمین شناختی دقیقاً ارزیابی نشده است، استفاده می شود. مقایسه شود با: ارتعاشات ـ آشفتگی. مانند : رویداد مغناطیس دیرین، رویداد قطبیدگی (polarity event) . (لرزه شناسی): الف) یک زمین لرزه. ب) در برداشت های لرزه ای، یک موج ورودی، که توسط یک تغییر فاز واضح یا زیاد شدن دامنه بر روی یک نگاشت لرزه ای نشان داده می شود. مترادف: رویداد لرزه ای.
[صنعت] رویداد، رخداد، واقعه، پیشامد
[ریاضیات] پیشامد، فراوانی نسبی شرطی حادثه، اندازه امکان وقوع حادثه، رویداد، حالت، صورت، واقعه
[آمار] پیشامد
[آب و خاک] رخداد، 'واقعه، پیشامد

انگلیسی به انگلیسی

• occurrence, happening; competition, contest
an event is something that happens, especially something unusual or important.
you can refer to all the things that are happening in a particular situation as events.
in sport, an event is one of the activities or special disciplines that are part of an organized competitive meeting.
you say in the event of something, in the event that something happens, or in that event, when you are talking about a possible future situation, especially when you are planning what to do if it occurs; a formal expression.

پیشنهاد کاربران

اموری از قبیل مسابقات، برگزاری نمایشگاه، همایش ها و. . .
که در یک مجموعه کاری یک کار روتین ولی بدون الگوی مشخصی از نظر دفعات و مکان و زمان می باشد.
I organise events
من مسوول رویدادها هستم.
رویداد. مناسبت
رویداد، واقعه
مثال: The concert was the biggest event of the year.
کنسرت بزرگترین واقعه سال بود.
هر چیزی که اتفاق بیفته یا واقعه
رویداد، رخداد
event: واقعه
دور همی
رویداد
رخداد
مسابقه
مصاحبه - کنفرانس خبری
اوضاع
حادثه
شرح حال
event ( آمار )
واژه مصوب: پیشامد 1
تعریف: زیرمجموعه ای اندازه پذیر از فضای احتمال متناظر با یک آزمایش تصادفی
همایش
( 1 ) . in the event of sth
در صورت وقوع ( بروز ) چیزی
{مثال:}
in the event of an accident
در صورت بروز تصادف
in the event of rain, the parade is canceled
در صورت بارش باران نمایش رژه لغو می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
( 2 ) . in the event that
در صورتی که - چنانچه - هرگاه
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
( 3 ) . in the event of . . . . . . . or in that event
در صورتی که . . . در آن صورت . .

توضیح انگلیسیش=an unusual and special happening
زیرمجموعه = subset
۱. رویداد / رخداد / حادثه
۲. نتیجه / پیامد
۳. مراسم / جشن / مسابقه
در صورت - چنانچه : in the event
=if in the event this condition is not met = در صورتی که ( چنانچه ) این شرایط محقق نشود.
مواقع، شرایط
فرآیند ( در موتور های احتراق داخلی )
رویداد، واقعه، اتفاق
The most important event in my life is my sister's birthday
مهمترین اتفاق زندگی من، تولد خواهرم است
بعمنای عارضه - حادثه - اتفاق ، که معمولا در نرم افزار gis در رشته آب وفاضلاب کاربرد فراوان دارد
اتفاق, رویداد , مراسم خاص
گرد هم آیی
محل قرار
حادثه ، رویداد ، مسابقه
تصادف / اتفاق
برنامه
حتی اگر
مناسبت
رویداد - رویداد ورزشی
موقعیت، شرایط
event در متن ورزشی به معنای مسابقه
در یک متن درمورد مهمانی { یا مکان } یعنی مراسم
و در بعضی متن ها به معنی رویداد و واقعه است
مراسم
نحس و شوم
واقعه، رویدادن
مسابقه ( ورزشی )

مراسم، جشن
وقایع ، رویداد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٠)

بپرس