even the odds

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
متعادل کردن شرایط / برابر کردن شانس ها / جبران نابرابری / بازی رو مساوی کردن
در زبان محاوره ای:
شرایطو برابر کرد، بازیو مساوی کرد، دیگه زورشون یکیه، حالا دیگه شانسش هست
________________________________________
...
[مشاهده متن کامل]

🔸 تعریف ها:
1. ( انگیزشی – رقابتی ) :
اقدام برای کاهش نابرابری یا افزایش شانس موفقیت در برابر حریف یا شرایط سخت
مثال: She trained hard to even the odds before the big match.
سخت تمرین کرد تا قبل مسابقه شرایط رو برابر کنه.
2. ( انتقامی – دراماتیک ) :
جبران ظلم یا نابرابری گذشته، معمولاً با هدف گرفتن حق یا بازگرداندن تعادل
مثال: He came back to even the odds after years of injustice.
بعد از سال ها بی عدالتی برگشت تا حساب رو برابر کنه.
3. ( تصویری – استعاری ) :
بیان تلاش برای تبدیل یک موقعیت ناعادلانه به رقابتی منصفانه
مثال: The rebels fought to even the odds against the powerful regime.
شورشی ها جنگیدن تا شانسشون رو در برابر رژیم قدرتمند برابر کنن.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
level the playing field – balance the scales – fight back – get even – restore fairness

همه از شانس برابری برخوردارند - معمولا کسی این جمله را به کار میبرد که یا شانس بیشتری دارد یا حداقل شانس برابری با دیگران دارد