even tempered


آرام، متعادل، متین، هموارخوی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of quiet disposition; not easily upset; calm.
متضاد: excitable, hot-tempered, impatient, irascible, moody, short-tempered
مشابه: cool, level

- Her even-tempered reaction to the broken vase surprised me.
[ترجمه گوگل] واکنش یکنواخت او به گلدان شکسته مرا شگفت زده کرد
[ترجمه ترگمان] واکنش even او به گلدان شکسته مرا شگفت زده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• someone who is even-tempered is usually calm and does not easily get angry.

پیشنهاد کاربران

خونسرد ، خاطر جمع
Moody
placid good_tempered equable
خونسرد🌱
خونسرد، ملایم، دمدمی مزاج
خونسرد

بپرس