اسم ( noun )
• (1) تعریف: the act or an instance of escaping, avoiding, or failing to perform something.
• متضاد: confrontation
• مشابه: avoidance, neglect
• متضاد: confrontation
• مشابه: avoidance, neglect
- She was fired from her job for the evasion of her duties.
[ترجمه گوگل] او به دلیل طفره رفتن از وظایفش از کار اخراج شد
[ترجمه ترگمان] از شغلش اخراج شده بود، به خاطر طفره رفتن از وظایفش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] از شغلش اخراج شده بود، به خاطر طفره رفتن از وظایفش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He was imprisoned for tax evasion.
[ترجمه گوگل] او به دلیل فرار مالیاتی به زندان افتاد
[ترجمه ترگمان] او به خاطر فرار از مالیات زندانی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او به خاطر فرار از مالیات زندانی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the avoidance of giving a full or truthful response to a question, point of argument, or the like.
• متضاد: directness
• مشابه: avoidance
• متضاد: directness
• مشابه: avoidance
- The witness's evasions caused the judge to admonish her.
[ترجمه گوگل] طفره رفتن های شاهد باعث شد قاضی او را تذکر دهد
[ترجمه ترگمان] وکیل مدافع برای پند دادن او به خود اجازه نمی داد که او را پند دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وکیل مدافع برای پند دادن او به خود اجازه نمی داد که او را پند دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a means of avoiding, escaping, or otherwise evading; ruse.
• مشابه: stall, subterfuge
• مشابه: stall, subterfuge
- Answering a question with another question is often an evasion.
[ترجمه گوگل] پاسخ دادن به یک سوال با یک سوال دیگر اغلب یک طفره رفتن است
[ترجمه ترگمان] پاسخ دادن به یک سوال دیگر اغلب طفره رفتن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پاسخ دادن به یک سوال دیگر اغلب طفره رفتن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید