evangelist

/ɪˈvændʒəˌlɪst//ɪˈvændʒəlɪst/

معنی: کشیش، مبلغ مسیحی
معانی دیگر: (با e بزرگ) هر یک از چهار نفری که چهار کتاب اول انجیل عهد جدید را نوشتند: متی mathew، مرقس mark، لوقا luke، یوحنا john، انجیل نویس، صاحب انجیل، مژده رسان، واعظ بی مواجب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who works to gain converts to an evangelical church, esp. a minister who travels about or broadcasts his or her preaching widely.

(2) تعریف: (often cap.) any of the four authors of the New Testament Gospels.

(3) تعریف: a person who zealously seeks converts to a cause.
مشابه: missionary

جمله های نمونه

1. A Presbyterian evangelist converted Sarah, but left her with more feelings of guilt than of grace.
[ترجمه گوگل]یک بشارت دهنده پروتستان، سارا را به ایمان آورد، اما او را بیشتر با احساس گناه رها کرد تا فیض
[ترجمه ترگمان]یک کلیسای پر سبیتری مومن سارا را تبدیل به سارا کرد، اما او را با احساس گناه بیشتری نسبت به گریس تنها گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I remember once reading that the evangelist A. A. Allen had taught that there was a nicotine demon!
[ترجمه گوگل]یادم می آید یک بار خواندم که انجیل A A Allen تعلیم داده بود که یک شیطان نیکوتینی وجود دارد!
[ترجمه ترگمان]به یاد دارم که زمانی کتاب انجیل انجیل را خوانده بودم الف آلن یادش داده بود که یه شیطان نیکوتین اونجا بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But on Thursday, the evangelist is back for a three-day crusade.
[ترجمه گوگل]اما روز پنجشنبه، بشارت برای یک جنگ صلیبی سه روزه بازگشته است
[ترجمه ترگمان]اما روز پنجشنبه، انجیل به دنبال یک جنگ صلیبی سه روزه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He listened to the radio, to an evangelist talking about retail prayer and wholesome prayer.
[ترجمه گوگل]او به رادیو گوش داد، به یک بشارتی که در مورد نماز خرده فروشی و دعای مفید صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]او به رادیو گوش داد، به یک انجیل نویس که درباره نماز و نماز کلیسا صحبت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Overseen by evangelist monks Charlemagne's conquering Franks meet fierce resistance from Saxon tribesmen.
[ترجمه گوگل]فرانک های فاتح شارلمانی تحت نظارت راهبان بشارتی با مقاومت شدید قبایل ساکسون روبرو می شوند
[ترجمه ترگمان]overseen که توسط راهبان نویس (شارلمانی)به پیروزی رسیده بود، با مقاومت شدید مردم قبایل ساکس مواجه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Now Perky as much an evangelist as a merchandiser, proposed to make Shredded Wheat a household word.
[ترجمه گوگل]حالا پرکی به همان اندازه که یک مبشر بود و هم یک بازرگان، پیشنهاد کرد که گندم خرد شده را به یک کلمه خانگی تبدیل کند
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، perky به عنوان یک انجیل به عنوان یک merchandiser، پیشنهاد کرد تا یک واژه خانوار را به عنوان یک واژه خانگی در نظر بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Evangelist joined the gathering and spoiled the happiness of everybody by his brattish behavior.
[ترجمه گوگل]انجیلیست به جمع پیوست و با رفتار وحشیانه خود شادی همه را بر باد داد
[ترجمه ترگمان]بعد با رفتار brattish به این جمع ملحق شد و شادی و خوشحالی همه را از بین برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The idea of a Calvinistic Evangelist would not have struck anyone as surprising in the 16th, 17th, 18th, or 19th Century.
[ترجمه گوگل]ایده یک انجیلی کالوینیست در قرن 16، 17، 18 یا 19 هیچ کس را شگفت زده نمی کرد
[ترجمه ترگمان]ایده یک فرد Calvinistic به کسی به اندازه قرن ۱۶، ۱۷، ۱۸، یا قرن نوزدهم متعجب نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Matt Farrell : [ running to a injury Evangelist McClane ] You okay?
[ترجمه گوگل]مت فارل: [در حال دویدن برای مصدومیت اوانجلیست مک‌کلین] شما خوبی؟
[ترجمه ترگمان]مت فارل: [ در حال دویدن به یک جراحت (McClane)شما خوب است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Converted to Christianity by a fervent American evangelist.
[ترجمه گوگل]توسط یک بشارت دهنده پرشور آمریکایی به مسیحیت گروید
[ترجمه ترگمان]با یک انجیل پر شور و پر شور، مسیحیت را به مسیحیت منتقل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Evangelist is actually the opposite of The Theoretician.
[ترجمه گوگل]انجیلیست در واقع نقطه مقابل Theoretician است
[ترجمه ترگمان]این اصل در حقیقت مخالف The است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was, in other words, an early evangelist for the first commandment of today's economy: Service rules.
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، او مبشر اولیه اولین فرمان اقتصاد امروز بود: قوانین خدمات
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، او یک انجیل نویس زود برای اولین بار در اقتصاد امروز بود: قواعد خدمات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sir Evangelist Talbot Lo and behold, the consumer son returns.
[ترجمه گوگل]سر انجلیست تالبوت لو و اینک پسر مصرف کننده برمی گردد
[ترجمه ترگمان]سر هنری تالبوت برگشت و دید که پسر مصرف کننده بر می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The words preach, preacher, and evangelist are never used of women in the New Testament.
[ترجمه گوگل]کلمات موعظه، واعظ و بشارت هرگز در عهد جدید در مورد زنان استفاده نمی شود
[ترجمه ترگمان]کلمات موعظه، واعظ و انجیل، هرگز از زنان در عهد جدید استفاده نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. To complement the Evangelist, every design team needs a leader who directs the finishing touches on each project. The Conductor's analytical mind helps her to ensure that no detail goes unconsidered.
[ترجمه گوگل]برای تکمیل اوانجلیست، هر تیم طراحی به رهبری نیاز دارد که کارهای نهایی را در هر پروژه انجام دهد ذهن تحلیلی رهبر به او کمک می کند تا اطمینان حاصل کند که هیچ جزئیاتی در نظر گرفته نمی شود
[ترجمه ترگمان]برای تکمیل دایره، هر تیم طراحی به یک رهبر نیاز دارد که نکات تکمیلی روی هر پروژه را هدایت می کند ذهن تحلیلی s به او کمک می کند تا اطمینان حاصل کند که هیچ جزئیاتی مورد توجه قرار نگرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کشیش (اسم)
abbe, padre, priest, clergyman, provost, cleric, evangelist, druid, cassock, divine, ecclesiastic, churchman, herdsman, shaveling

مبلغ مسیحی (اسم)
evangelist

انگلیسی به انگلیسی

• one who preaches the christian gospel; any of the writers of the four gospels
an evangelist is someone who travels from place to place in order to try to convert people to christianity.

پیشنهاد کاربران

An evangelist is a person who actively promotes and spreads the teachings of a particular religion, often with the goal of converting others to their faith. The term is commonly used to describe someone who is passionate and enthusiastic about sharing their beliefs.
...
[مشاهده متن کامل]

شخصی است که فعالانه آموزه های یک دین خاص را ترویج و گسترش می دهد، اغلب با هدف تبدیل دیگران به ایمان خود.
این اصطلاح معمولاً برای توصیف شخصی استفاده می شود که مشتاق و علاقه مند به اشتراک گذاشتن باورهای خود است.
مبشر
مثال؛
He’s a well - known evangelist who travels around the world giving sermons.
In a discussion about religious outreach, someone might mention, “We need more evangelists to reach new audiences. ”
An evangelist might inspire others by saying, “I believe it’s my calling to spread the message of love and hope to as many people as possible. ”

مبلغ مسیحی
مثال:
I didn’t want to be a, quote, evangelist televangelist
من نمی خواستم، به قول معروف، یک مبلغ مسیحی {یا} کشیش تلوزیونی بشوم.
But you be watchful in all things, endure afflictions, do the work of an evangelist, fulfill your ministry.
II Timothy 4:5 NKJV
امّا تو در همه حال به هوش باش؛ سختیها را بر خود هموار کن؛ کار مبشّر را انجام ده و خدمت خویش را به کمال به انجام رسان.
۲تیموتائوس 4:5
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : evangelize
✅️ اسم ( noun ) : evangelism / evangelist / evangelical / evangelicalism
✅️ صفت ( adjective ) : evangelistic / evangelical
✅️ قید ( adverb ) : evangelistically
۱. مبشر [شخصی که خبر خوش و نیکو انجیل را بشارت میدهد]
۲. مسیحی انجیلی/تبشیری[پیرو مسیحیت انجیلی/تبشیری]
technology evangelists
مبلّغان تکنولوژی
( همین هایی که مُخِ ما را با "دانش بنیان"، "شتابدهنده های استارتاپ"، " زیست بوم فنّاورانه"، "بیگ دِیتا"، "یادگیری ماشین"، "اینترنتِ اشیاء"، "اِی آی". . . تیلیت کرده اند )
توی بازاریابی معنی مبشر هم می ده یعنی مشتری اینقدر از محصول تو خوشش بیاد که بره همه جا ازون تعریف کنه و تبدیل به مبشر محصول تو بشه

بپرس