evacuation

/ɪˌvækjəˈweɪʃn̩//ɪˌvækjʊˈeɪʃn̩/

معنی: تخلیه، تهی سازی، برون بری
معانی دیگر: تخیله، برون رانی، برون کشی، دفع، ریدن، وازدن، عقب نشینی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of emptying.
مشابه: expulsion

(2) تعریف: the removal of citizens, soldiers, or the like from an endangered place.
مشابه: retreat

- The toxic leak led to an evacuation of the city.
[ترجمه گوگل] نشت سمی منجر به تخلیه شهر شد
[ترجمه ترگمان] نشت سمی منجر به تخلیه شهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: excretion of urine or feces.
مشابه: catharsis, movement

جمله های نمونه

1. the evacuation of feces
دفع سرگین

2. the evacuation of sediments from the pipes
تهی سازی لوله ها از رسوبات

3. a partial evacuation of the city
تخلیه ی برخی از نقاط شهر

4. they demanded the immediate evacuation of the occupying forces
آنان خواستار تخلیه ی فوری نیروهای اشغالگر شدند.

5. Orders went out to prepare for the evacuation of the city.
[ترجمه گوگل]دستورات بیرون آمدند تا برای تخلیه شهر آماده شوند
[ترجمه ترگمان]دستور داده شد برای تخلیه شهر آماده بشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He had acted heroically during the liner's evacuation.
[ترجمه گوگل]او در هنگام تخلیه کشتی، قهرمانانه عمل کرده بود
[ترجمه ترگمان]او در زمان تخلیه کشتی، قهرمانانه عمل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The details of the evacuation are veiled in secrecy.
[ترجمه گوگل]جزئیات تخلیه مخفیانه است
[ترجمه ترگمان]جزئیات تخلیه مخفیانه پنهان شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The evacuation of civilians remains out of the question while the fighting continues.
[ترجمه گوگل]در حالی که درگیری ها ادامه دارد، تخلیه غیرنظامیان مطرح نیست
[ترجمه ترگمان]تخلیه غیر نظامیان همچنان خارج از این مساله است در حالی که جنگ ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Police ordered the evacuation of the building.
[ترجمه گوگل]پلیس دستور تخلیه ساختمان را صادر کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس دستور تخلیه ساختمان را داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Even during the evacuation - more than 180,000 people were moved - most of them were not told what had happened.
[ترجمه گوگل]حتی در حین تخلیه - بیش از 180000 نفر جابه جا شدند - به اکثر آنها گفته نشد که چه اتفاقی افتاده است
[ترجمه ترگمان]حتی در طول تخلیه بیش از ۱۸۰،۰۰۰ نفر از مردم جابجا شدند - اکثر آن ها به آنچه که اتفاق افتاده گفته نشده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Naturally, transport for the evacuation was inadequate for the needs of the displaced people.
[ترجمه گوگل]طبیعتاً حمل و نقل برای تخلیه برای نیازهای آوارگان ناکافی بود
[ترجمه ترگمان]طبیعتا، حمل و نقل برای تخلیه برای نیازهای مردم آواره کافی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Why was evacuation such an important episode in the social history of the Second World War?
[ترجمه گوگل]چرا تخلیه چنین اپیزود مهمی در تاریخ اجتماعی جنگ جهانی دوم بود؟
[ترجمه ترگمان]چرا این قسمت مهم را در تاریخ اجتماعی جنگ جهانی دوم تخلیه کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Roman centurion can return and enforce the evacuation but he can't open up responses.
[ترجمه گوگل]صدیبان رومی می‌تواند برگردد و تخلیه را اجرا کند، اما نمی‌تواند پاسخ‌ها را باز کند
[ترجمه ترگمان]یک فرمانده رومی می تواند برگردد و دستور تخلیه را اجرا کند، اما نمی تواند پاسخ های خود را باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Observers confirm, however, that evacuation is progressing at a snail's pace.
[ترجمه گوگل]با این حال، ناظران تأیید می کنند که تخلیه با سرعت حلزون در حال پیشرفت است
[ترجمه ترگمان]با این وجود، ناظران تایید می کنند که این تخلیه با سرعت snail در حال پیشرفت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Authorities did not order an evacuation in the neighborhood, but several residents left voluntarily.
[ترجمه گوگل]مقامات دستور تخلیه محله را ندادند، اما چندین نفر از ساکنان به صورت داوطلبانه آن را ترک کردند
[ترجمه ترگمان]مسئولان دستور تخلیه این ناحیه را صادر نکردند، اما چندین تن از ساکنان بطور داوطلبانه آنجا را ترک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تخلیه (اسم)
discharge, depletion, evacuation, disembarkation

تهی سازی (اسم)
depletion, evacuation

برون بری (اسم)
evacuation

تخصصی

[برق و الکترونیک] تخلیه عمل خارج کردن گاز و بخار از محفظه لامپ الکترونی درهنگام ساخت.
[] بیرون بری

انگلیسی به انگلیسی

• process of clearing people out, act of removing (from a dangerous area, war zone, etc.); withdrawal; discharge of contents

پیشنهاد کاربران

تخلیه و دور کردنِ مردم از اتفاق و حادثه طبیعی یا غیر طبیعی از منطقه موردِ نظر
تخلیه
برون ریزی، اخراجات، تهی سازی، برون بری، قانون فقه: اخراج، روانشناسی: تخلیه، زیست شناسی: تهی سازی، علوم نظامی: تخلیه یک نقطه از اهالی یا نیرو، تخلیه پزشکی
تخلیه
Medical evacuation
( تخلیه پزشکی )
دفع خطر
تخلیه
انتقال

بپرس