euphonic

/juːˈfɑːnɪk//juːˈfɒnɪk/

معنی: دلپذیر، خوش صدا
معانی دیگر: وابسته به نیک آوایی (euphony)، euphonious : خوش صدا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: euphonical (adj.), euphonically (adv.)
• : تعریف: characterized by pleasant or harmonic sounds.

جمله های نمونه

1. Listen to a person to feel very euphonic, only alone the lop-eared burro that we resent this is exceptional.
[ترجمه گوگل]به یک شخص گوش دهید تا احساس خوشی داشته باشد، فقط این گور گوش درازی که ما از آن رنجیده ایم استثنایی است
[ترجمه ترگمان]گوش دادن به شخصی که بسیار ضعیف است، تنها با گوش آویخته گوش خود که از این امر رنجیده خاطر است، استثنایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In addition to the euphonic and homophonic words of animals, there are also false words of some other kinds in Liuzhou dialect.
[ترجمه گوگل]در گویش لیوژو علاوه بر واژه‌های آوافونیک و هم آواز حیوانات، کلمات نادرست از انواع دیگر نیز وجود دارد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر کلمات euphonic و homophonic حیوانات، کلمات غلط برخی دیگر نیز در گویش Liuzhou وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Generally, the sound of an announcer is euphonic.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، صدای گوینده ایفونیک است
[ترجمه ترگمان]به طور کلی صدای گوینده euphonic است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Throating is the key to make euphonic singing, and the stabilization of larynx can help to reach the best state of singing.
[ترجمه گوگل]گلو کردن کلید ایجاد آواز خوانی است و تثبیت حنجره می تواند به رسیدن به بهترین حالت آواز کمک کند
[ترجمه ترگمان]Throating کلید ایجاد آواز خواندن است و ثبات حنجره می تواند به بهترین حالت خواندن کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The exponential wants to play the euphonic timbre, not only depending on the good piano technique, but also needing to improve the psychological technique.
[ترجمه گوگل]نمایی می خواهد تامبر یوفونیک را بنوازد، نه تنها به تکنیک خوب پیانو بستگی دارد، بلکه نیاز به بهبود تکنیک روانشناختی دارد
[ترجمه ترگمان]نمایی می خواهد آهنگ طنین دار را اجرا کند، نه تنها بسته به تکنیک خوب پیانو، بلکه نیاز به بهبود روش روانشناسی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Seal Yuan to speak of euphonic all is exceedingly slow-moving moderate, but more is so, listen of person more is have no base son.
[ترجمه گوگل]مهر و موم یوان به صحبت از سرخوشی همه بسیار آهسته در حال حرکت است متوسط، اما بیشتر است، گوش دادن به فرد بیشتر است که هیچ پسر پایه
[ترجمه ترگمان]یوآن برای صحبت از \"euphonic\" بسیار آهسته حرکت می کند، اما بیشتر این طور است، گوش دادن به فرد دیگر هیچ پسری ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The song with beautiful music or euphonic and pleasant instrumental music music can adjust plant nerve, make cerebrum gets rest, help people remove fatigue.
[ترجمه گوگل]آهنگ با موسیقی زیبا و یا موسیقی موسیقی ایفونیک و دلنشین می تواند اعصاب گیاه را تنظیم کند، مغز را آرام کند، به افراد کمک کند تا خستگی را از بین ببرند
[ترجمه ترگمان]آهنگ با موسیقی زیبا و یا موسیقی سازی موسیقی سازی لذت بخش می تواند اعصاب گیاه را تنظیم کند و مخ را آرام کند و به مردم کمک کند خستگی را از بین ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For the art of euphonic singing, the speech in the language is the most important part.
[ترجمه گوگل]برای هنر آواز خوانی، گفتار در زبان مهمترین بخش است
[ترجمه ترگمان]برای هنر خواندن euphonic، سخنرانی در زبان مهم ترین بخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. "Stop. "Deeply dress algidity of euphonic ring out, no the Nu is from the Wei.
[ترجمه گوگل]"ایست
[ترجمه ترگمان]\" صبر کن، تا به حال algidity از حلقه euphonic بیرون آمده باشد، و هیچ یک از این Nu از وی وی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This on the hoof chance she wants to do what, so quiet euphonic, the voice of so cold Lie.
[ترجمه گوگل]این به زودی او می‌خواهد کاری را انجام دهد، با صدای بسیار آرام، صدای دروغ سرد
[ترجمه ترگمان]این تنها فرصتی بود که او می خواست انجام دهد، این صدای آرام و آرام، صدای دروغ گفتن بسیار سرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A scientific way of breathing is the very basis of euphonic singing.
[ترجمه گوگل]یک روش علمی تنفس اساس آواز آوازی است
[ترجمه ترگمان]یک روش علمی برای تنفس، اساس آواز خواندن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دلپذیر (صفت)
pleasant, nice, handsome, agreeable, mellow, graceful, scrumptious, amiable, lovely, loved, bonnie, bonny, gracious, placable, euphonious, euphonic, melodic, palatable, delightful, melodious, kindly

خوش صدا (صفت)
canorous, euphonious, euphonic

انگلیسی به انگلیسی

• characterized by euphony

پیشنهاد کاربران

بپرس