eulogy

/ˈjuːlədʒi//ˈjuːlədʒi/

معنی: تشویق، ستایش، ستایشگری، مدح، مداحی، مدیحهسرایی
معانی دیگر: (گفتار یا نوشتار، به ویژه نطق رسمی، در ستایش شخص یا رویداد یا چیزی) تعریف، آپاد، (سخنرانی مدح آمیز درباره ی کسی که تازه مرده است) موعظه ی مجلس ختم، مدیحه، ستایه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: eulogies
• : تعریف: a spoken or written tribute, esp. to honor a dead person; high praise; formal commendation.
متضاد: denunciation, vilification

- The younger son is giving the eulogy at the service.
[ترجمه گوگل] پسر کوچکتر در این مراسم مداحی می کند
[ترجمه ترگمان] پسر کوچک تر در حال دادن the به این سرویس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The eulogy brought tears to everyone's eyes.
[ترجمه گوگل] مداحی اشک همه را درآورد
[ترجمه ترگمان] اشک در چشمان همه اشک ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he personally read the eulogy at his father's funeral
او ستایه ی مجلس ختم پدرش را شخصا قرائت کرد.

2. The minister delivered a long eulogy.
[ترجمه گوگل]وزیر مداحی طولانی انجام داد
[ترجمه ترگمان]وزیر a مفصلی ایراد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The song was a eulogy to the joys of travelling.
[ترجمه گوگل]این آهنگ مداحی بود برای شادی های سفر
[ترجمه ترگمان]این ترانه، مرثیه ای در مدح خوشی های سفر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. chant the eulogy of sb.
[ترجمه گوگل]مداحی sb را بخوانید
[ترجمه ترگمان]chant sb
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I took my cue from her, surviving the eulogy by neatly disconnecting myself from what was said.
[ترجمه گوگل]من سرنخ خود را از او گرفتم و با جدا کردن منظم از آنچه گفته شد، از مداحی جان سالم به در بردم
[ترجمه ترگمان]cue را از او گرفتم، تا با جدا کردن خودم از آنچه که گفته شده بود، در مدح او جان سالم به در بردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He ended this eulogy by asking Leopold's blessing on the marriage.
[ترجمه گوگل]او این مداحی را با درخواست برکت ازدواج لئوپولد به پایان رساند
[ترجمه ترگمان]او با درخواست کمک از لئوپولد در رابطه با ازدواج، این سخنان را به پایان رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. pronounce a eulogy on sb.
[ترجمه گوگل]مداحی را در sb تلفظ کنید
[ترجمه ترگمان] مدح \"sb\" رو بر روی \"sb\" تلفظ می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He wrote an exciting eulogy for the celebrations on the National Day.
[ترجمه گوگل]او مداحی هیجان انگیزی برای جشن های روز ملی نوشت
[ترجمه ترگمان]او در بزرگداشت این مراسم در روز ملی، مرثیه ای هیجان انگیز نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sir, such is my eulogy of the expedition to China.
[ترجمه گوگل]آقا، این مداحی من از سفر به چین است
[ترجمه ترگمان] قربان، این سخنرانی من برای سفر به چین - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The eulogy was the standard speech.
[ترجمه گوگل]مداحی سخنرانی استاندارد بود
[ترجمه ترگمان]ستایش the بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He needs no eulogy from me or from any other man.
[ترجمه گوگل]او نیازی به مداحی از جانب من یا هیچ مرد دیگری ندارد
[ترجمه ترگمان] اون نیازی به مدح و تمجید از من یا هر مرد دیگه ای نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He pronounced a eulogy upon the hero.
[ترجمه گوگل]او یک مداحی بر قهرمان گفت
[ترجمه ترگمان]او را به عنوان قهرمان ستایش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They chanted the eulogy of proletarian heroes.
[ترجمه گوگل]آنها مداحی قهرمانان پرولتری را سر می دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها سرود قهرمانان رنجبران را سر دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I do not need to, you hypocritical eulogy.
[ترجمه گوگل]من نیازی به مداحی ریاکارانه ندارم
[ترجمه ترگمان]نیازی نیست که تو رو ستایش کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تشویق (اسم)
abetment, encouragement, persuasion, exhortation, inspiration, eulogy, cheer-up

ستایش (اسم)
eulogy, praise, accolade, adoration, worship, veneration, approbation, endorsement, commendation, laud, approval, backing, doxology, laudation, encomium

ستایشگری (اسم)
eulogy, adoration, worship

مدح (اسم)
eulogy

مداحی (اسم)
eulogy

مدیحه سرایی (اسم)
eulogy

انگلیسی به انگلیسی

• praise, commendation; speech praising and commending an individual (especially one who has died)
a eulogy is a speech or piece of writing praising someone or something; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✍️ یک سخنرانی یا نوشته ای که به طور عالی از کسی تعریف می کند، معمولاً کسی که به تازگی فوت کرده است. این معمولاً در مراسم خاکسپاری یا یادبود برای تجلیل از زندگی و میراث فرد متوفی ارائه می شود، مرثیه گویی
...
[مشاهده متن کامل]

👈مترادف؛ Tribute, encomium, accolade, commendation
👇مثال؛
She delivered a heartfelt eulogy at her grandmother's funeral.
His eulogy highlighted the many contributions he made to the community.
Writing a eulogy can be a way to process grief and celebrate the life of a.

نطق یا نوشته ای برای یادبود و تکریم ( معمولا برای شخص متوفی )
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A tribute or speech in honor of someone 🎤
🔍 مترادف: Tribute, commendation
✅ مثال: The eulogy at the funeral celebrated his life and achievements
نطق مجلس ختم
مدح نامه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : eulogize
✅️ اسم ( noun ) : eulogy
✅️ صفت ( adjective ) : eulogistic
✅️ قید ( adverb ) : eulogistically
یادنامه
سخنرانی مجلس ختم
مدحیه
تکریم نامه

بپرس