فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: etiolates, etiolating, etiolated
حالات: etiolates, etiolating, etiolated
• (1) تعریف: to weaken, esp. through deprivation of normal development.
- The child's limbs were etiolated from malnutrition.
[ترجمه گوگل] اندام کودک به دلیل سوءتغذیه از بین رفته است
[ترجمه ترگمان] اعضای بدن کودک از سو تغذیه جدا شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اعضای بدن کودک از سو تغذیه جدا شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to keep (a plant or the like) a light color by preventing exposure to sunlight; blanch; bleach.
• مشابه: blanch
• مشابه: blanch
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: etiolation (n.)
مشتقات: etiolation (n.)
• : تعریف: to whiten or lose color, as a plant lacking sunlight.
• مشابه: blanch
• مشابه: blanch