ethnocentric

/ˌeθnoʊˈsentrɪk//ˌeθnəʊˈsentrɪk/

معنی: نژاد پرست، نژاد پرست، قوم مدار، طرفدار برتری نژادی
معانی دیگر: قوم مدار، نژاد پرست، طرفدار برتری نژادی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: marked by or tending toward viewing other races or cultural groups in terms of the standards of one's own race or group.

(2) تعریف: holding the belief that one's own ethnic group or culture is superior.

جمله های نمونه

1. Subtly mythic and ethnocentric, the novel is one of Naipaul's most rewarding.
[ترجمه گوگل]این رمان که اسطوره‌ای و قوم‌گرایانه است، یکی از ارزشمندترین رمان‌های نایپل است
[ترجمه ترگمان]Subtly و ethnocentric، این رمان یکی از rewarding s است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It also helps us understand the ethnocentric and ruling-class view of much conservative criminology.
[ترجمه گوگل]همچنین به ما کمک می کند تا دیدگاه قوم گرایانه و طبقه حاکمه را در مورد جرم شناسی محافظه کارانه درک کنیم
[ترجمه ترگمان]همچنین به ما کمک می کند تا دیدگاه ethnocentric و class از جرم شناسی بسیار محافظه کارانه را درک کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. B : Stop appressing my culture, you ethnocentric bitch!
[ترجمه گوگل]ب: دست از سرکوب فرهنگ من بردار، ای عوضی قوم گرا!
[ترجمه ترگمان]! culture رو متوقف کن، جنده عوضی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is a concept that contains no ethnocentric evolutionary assumptions.
[ترجمه گوگل]این مفهومی است که حاوی هیچ فرضیات تکاملی قوم مدارانه نیست
[ترجمه ترگمان]این مفهومی است که هیچ گونه فرضیات تکاملی ethnocentric را در بر نمی گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. a white, ethnocentric school curriculum.
[ترجمه گوگل]یک برنامه درسی مدارس سفیدپوست و قوم گرا
[ترجمه ترگمان]یک برنامه درسی مدارس سفید و ethnocentric
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her work is open to the criticism that it is ethnocentric.
[ترجمه گوگل]آثار او قابل انتقاد است که قومگرایانه است
[ترجمه ترگمان]کار او برای انتقاد باز است که it است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Such an approach is not only unscientific: it is also arrogantly ethnocentric.
[ترجمه گوگل]چنین رویکردی نه تنها غیرعلمی است، بلکه متکبرانه نیز قوم گرا است
[ترجمه ترگمان]چنین رویکردی نه تنها unscientific است: این نیز متکبرانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The fact that Western cultures were placed by the anthropologists on the uppermost rungs reflects their ethnocentric perspective!
[ترجمه گوگل]این واقعیت که فرهنگ‌های غربی توسط انسان‌شناسان در بالاترین رده‌ها قرار گرفته‌اند، نمایانگر دیدگاه قوم‌گرایانه آنهاست!
[ترجمه ترگمان]این واقعیت که فرهنگ های غربی توسط انسان شناسان در بالاترین درجه قرار می گیرند، نشان دهنده دیدگاه ethnocentric هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Media theories, as developed in the past, are uniquely national and ethnocentric.
[ترجمه گوگل]نظریه‌های رسانه‌ای، همانطور که در گذشته توسعه یافته‌اند، منحصراً ملی و قوم‌گرا هستند
[ترجمه ترگمان]نظریه های رسانه، همانطور که در گذشته توسعه یافته اند، منحصرا ملی و ethnocentric هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He argued that it is too simplistic, and indeed ethnocentric, to dismiss such peoples as irrational and unscientific.
[ترجمه گوگل]او استدلال کرد که بسیار ساده انگارانه و در واقع قوم مدارانه است که چنین مردمی را غیرمنطقی و غیرعلمی تلقی کنیم
[ترجمه ترگمان]او استدلال می کند که این کار بیش از حد ساده است و در واقع ethnocentric است که چنین مردمانی را غیر منطقی و غیر علمی محروم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Without this cross-cultural breadth their argument appears parochial and ethnocentric.
[ترجمه گوگل]بدون این گستردگی بین فرهنگی، استدلال آنها به نظر محلی و قوم مدارانه می رسد
[ترجمه ترگمان]بدون این گستردگی مقطع فرهنگی، استدلال آن ها محدود و محدود به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نژاد پرست (اسم)
ethnocentric, racist

نژاد پرست (صفت)
ethnocentric, racist

قوم مدار (صفت)
ethnocentric

طرفدار برتری نژادی (صفت)
ethnocentric

انگلیسی به انگلیسی

• viewing one's own ethnic group as superior to others, giving preference according to ethnic background

پیشنهاد کاربران

بپرس