ethnicity

/eθˈnɪsəti//eθˈnɪsəti/

(وابستگی به گروه اقلیت یا داشتن ویژگی های اقلیت ها) قومیت، رامگانی، قومیت گرایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the condition of being a member of an ethnic group or sharing its traits.

جمله های نمونه

1. Ethnicity has a strong influence on community status relations.
[ترجمه آرین عربی] قومیت تاثیر بسزایی در وضعیت روابط اجتماعی دارد
|
[ترجمه گوگل]قومیت تأثیر زیادی بر روابط وضعیت جامعه دارد
[ترجمه ترگمان]قومیت تاثیر زیادی بر روابط وضعیت اجتماعی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He said his ethnicity had not been important to him.
[ترجمه Milad najafpour] او گفت قومیت او برایش مهم نبوده است
|
[ترجمه گوگل]او گفت که قومیتش برایش مهم نبوده است
[ترجمه ترگمان]گفت که ethnicity براش مهم نبوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We must beware of the use of ethnicity to wrap a spurious cloak of legitimacy around the speaker who invokes it.
[ترجمه گوگل]ما باید مراقب استفاده از قومیت برای پوشاندن ردای جعلی مشروعیت به دور گوینده ای باشیم که آن را استناد می کند
[ترجمه ترگمان]ما باید مراقب استفاده از قومیت باشیم تا یک ردای تقلبی از مشروعیت را در اطراف گوینده که آن را درخواست می کند، پوشش دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is the subjective nature of ethnicity which can make it tricky to handle as a speaker variable.
[ترجمه گوگل]این ماهیت ذهنی قومیت است که می تواند مدیریت آن را به عنوان یک متغیر گوینده دشوار کند
[ترجمه ترگمان]این ماهیت ذهنی نژاد است که می تواند آن را به عنوان یک متغیر وابسته به مهارت تبدیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This is not to suggest that ethnicity did not play any part in the front's activities.
[ترجمه گوگل]این بدان معنا نیست که قومیت هیچ نقشی در فعالیت های جبهه نداشته است
[ترجمه ترگمان]این بدان معنا نیست که نژاد هیچ نقشی در فعالیت های جلویی بازی نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In other words, nationalism belongs with political theory, ethnicity with sociology or social anthropology.
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، ناسیونالیسم متعلق به نظریه سیاسی، قومیت با جامعه شناسی یا انسان شناسی اجتماعی است
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، ناسیونالیسم به نظریه سیاسی، قومیت با جامعه شناسی یا انسان شناسی اجتماعی تعلق دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Anyway, ethnicity is one way of filling the empty containers of nationalism.
[ترجمه گوگل]به هر حال قومیت یکی از راه های پرکردن ظروف خالی ناسیونالیسم است
[ترجمه ترگمان]به هر حال، قومیت یک راه پر کردن ظروف خالی ناسیونالیسم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ethnicity, to use modern terminology, occupied more of the tsar's attention than diplomacy.
[ترجمه گوگل]قومیت، برای استفاده از اصطلاحات مدرن، بیش از دیپلماسی توجه تزار را به خود معطوف داشت
[ترجمه ترگمان]قومیت، استفاده از اصطلاحات مدرن، بیش از دیپلماسی توجه تزار را به خود جلب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Name the ethnicity, tax bracket or wardrobe, and they were there in full force.
[ترجمه گوگل]قومیت، براکت مالیاتی یا کمد لباس را نام ببرید، و آنها با قدرت کامل آنجا بودند
[ترجمه ترگمان]نژاد، پرانتز یا کمد را نام ببرید، و آن ها با تمام قدرت آنجا بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As yet links between gender and ethnicity are little understood.
[ترجمه گوگل]هنوز ارتباط بین جنسیت و قومیت درک نشده است
[ترجمه ترگمان]با این حال، ارتباط بین جنسیت و قومیت بسیار درک نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Other risk factors, not related to ethnicity, probably explain remaining differences between Maori and non-Maori children.
[ترجمه گوگل]سایر عوامل خطر، که به قومیت مربوط نمی شوند، احتمالاً تفاوت های باقی مانده بین کودکان مائوری و غیر مائوری را توضیح می دهند
[ترجمه ترگمان]دیگر عوامل خطر، مرتبط با قومیت، احتمالا تفاوت های باقی مانده بین کودکان مائوری و non را توضیح می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Household size, marital status, and ethnicity all failed to show a significant influence in the participation model.
[ترجمه گوگل]اندازه خانوار، وضعیت تأهل و قومیت همگی نتوانستند تأثیر قابل توجهی در مدل مشارکت نشان دهند
[ترجمه ترگمان]اندازه خانگی، وضعیت تاهل، و قومیت همه نتوانست تاثیر قابل توجهی را در مدل مشارکت نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ethnicity represents another important dimension of money transfers, but this is not visible in most specialist studies of family relationships.
[ترجمه گوگل]قومیت نشان دهنده یکی دیگر از ابعاد مهم نقل و انتقال پول است، اما این امر در اکثر مطالعات تخصصی روابط خانوادگی قابل مشاهده نیست
[ترجمه ترگمان]قومیت یک بعد مهم دیگر از انتقال های مالی را نشان می دهد، اما این مساله در اغلب مطالعات تخصصی روابط خانوادگی قابل مشاهده نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Manifestations of ethnicity that are exclusive of others or that hold the potential to generate conflict tend to be avoided.
[ترجمه گوگل]از تظاهرات قومیتی که منحصر به دیگران است یا دارای پتانسیل ایجاد درگیری است اجتناب می شود
[ترجمه ترگمان]Manifestations از قومیت که انحصاری از دیگران هستند و یا این که پتانسیل ایجاد تعارض را حفظ می کنند، اجتناب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• ethnic character, quality of belonging to an ethnic group

پیشنهاد کاربران

قومیت
مثال:
He said his ethnicity had not been important to him.
او گفت قومیت او برای او مهم نبوده است.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : ethnicity / ethnic
✅️ صفت ( adjective ) : ethnic
✅️ قید ( adverb ) : ethnically
اصالتاً
Ethnicity : قومیت
Race : نژاد
Tribe : قبیله
Clan : طایفه
Breed : نژاد دامی
Species : گونه
Spices : ادویه ها
◀️ ?? What ethnicity are you btw
Caucasian / white
Mongloid
Negroid
نژاد
اصل و نسب
سرشت
دودمان
تبار
قومیت
قومی

بپرس