ethnic

/ˈeθnɪk//ˈeθnɪk/

معنی: قومی، نژادی، وابسته به نژادشناسی، کافر
معانی دیگر: (وابسته به دسته ای از مردم که معمولا در اقلیت بوده و دارای زبان و فرهنگ و تاریخ و گاهی ملیت یا نژاد مشترک می باشند) قومی، رامه ای (در برابر: نژادی ethnical) (racial هم می گویند)، (عضو گروه ملی یا مذهبی یا نژادی و غیره که بخشی از جامعه ی بزرگتری را تشکیل می دهد) اقلیت، رامگان

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or related to a large group of people who share a distinctive culture, language, or religion, or who are of the same race or national heritage.

- Japanese and Chinese immigrants made up two of Hawaii's major ethnic groups in 1900.
[ترجمه گوگل] مهاجران ژاپنی و چینی دو گروه قومی اصلی هاوایی را در سال 1900 تشکیل می دادند
[ترجمه ترگمان] مهاجران ژاپنی و چینی دو گروه از گروه های قومی بزرگ هاوایی را در سال ۱۹۰۰ تشکیل دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We chose this school for our children because of its ethnic diversity.
[ترجمه پویا شفیعی] ما این مدرسه را به دلیل تنوع قومیتی برای فرزندانمان انتخاب کردیم.
|
[ترجمه گوگل] ما این مدرسه را به دلیل تنوع قومیتی برای فرزندانمان انتخاب کردیم
[ترجمه ترگمان] ما این مدرسه را به خاطر تنوع نژادی این مدرسه برای کودکانمان انتخاب کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: pertaining to the origin or classification of groups according to criteria such as culture, race, religion, nationality, or language.
اسم ( noun )
مشتقات: ethnically (adv.)
• : تعریف: a member of an ethnic group.

جمله های نمونه

1. ethnic characteristics
ویژگی های رامه ای

2. ethnic minorities
اقلیت های قومی

3. an ethnic alloy
یک آمیزه ی نژادی

4. the coalescence of various ethnic groups
یکپارچگی (یا ادغام یا هم آمیخت) گروه های نژادی مختلف

5. I do believe it is possible for different ethnic groups to live together in harmony.
[ترجمه گوگل]من معتقدم که این امکان وجود دارد که اقوام مختلف با هم در هماهنگی زندگی کنند
[ترجمه ترگمان]من معتقدم که برای گروه های قومی مختلف امکان پذیر است که با هم در هماهنگی زندگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A question on ethnic origin was included in the census.
[ترجمه گوگل]یک سوال در مورد منشاء قومی در سرشماری گنجانده شد
[ترجمه ترگمان]در سرشماری سال ۲۰۰۰، جمعیت این شهر question نفر اعلام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Different ethnic groups have different systems of kinship.
[ترجمه گوگل]اقوام مختلف نظام های خویشاوندی متفاوتی دارند
[ترجمه ترگمان]گروهه ای مختلف نژادی سیستم های مختلفی از خویشاوندی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Have ethnic tensions in the area been reduced by intermarriage?
[ترجمه گوگل]آیا تنش های قومیتی در این منطقه با ازدواج های مختلط کاهش یافته است؟
[ترجمه ترگمان]آیا تنش های نژادی در این ناحیه با ازدواج intermarriage کاهش یافته است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They have redrawn the country's boundaries along ethnic lines.
[ترجمه گوگل]آنها مرزهای کشور را در امتداد خطوط قومی از نو ترسیم کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها مرزه ای کشور را در امتداد خطوط نژادی مجددا ترسیم کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This vile policy of ethnic cleansing must be stopped.
[ترجمه گوگل]این سیاست شوم پاکسازی قومی باید متوقف شود
[ترجمه ترگمان]این سیاست ظالمانه پاک سازی قومی باید متوقف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Recent developments in the area have brought latent ethnic tension out into the open.
[ترجمه گوگل]تحولات اخیر در این منطقه تنش های قومی نهفته را آشکار کرده است
[ترجمه ترگمان]پیشرفت های اخیر در این منطقه باعث ایجاد تنش قومی پنهانی در فضای باز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The school teaches pupils from different ethnic groups .
[ترجمه گوگل]این مدرسه به دانش آموزانی از اقوام مختلف آموزش می دهد
[ترجمه ترگمان]این مدرسه به دانش آموزان از گروه های مختلف نژادی آموزش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The students are from a variety of ethnic backgrounds.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان از اقوام مختلف هستند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان از زمینه های مختلف نژادی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Ethnic tensions among the republics could lead to civil war.
[ترجمه گوگل]تنش های قومی در میان جمهوری ها می تواند منجر به جنگ داخلی شود
[ترجمه ترگمان]تنش های قومی در میان این جمهوری می تواند منجر به جنگ داخلی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The ethnic populations are so intermingled that there's bound to be conflict.
[ترجمه گوگل]جمعیت های قومی چنان در هم آمیخته اند که احتمالاً درگیری وجود دارد
[ترجمه ترگمان]جمعیت قومی آن قدر شلوغ است که ممکن است اختلافی وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قومی (صفت)
national, familial, ethnic

نژادی (صفت)
ethnic, racial

وابسته به نژاد شناسی (صفت)
ethnic

کافر (صفت)
saracen, unbelieving, ethnic, heathen, impious

انگلیسی به انگلیسی

• of different racial and social groups; of people from different countries
ethnic means connected with different racial or cultural groups of people.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Relating to races 🌎
🔍 مترادف: Cultural
✅ مثال: The city is known for its diverse ethnic communities.
1. قومی 2. نژادی 3. محلی
مثال:
College Board officials said the difficulties arise more from socioeconomic than from ethnic differences.
صاحب منصبان هیئت دانشکده گفتند مشکلات بیشتر از اقتصاد اجتماعی ناشی می شود تا از اختلافات قومی و نژادی
قومی، نژادی
مثال: The neighborhood has a diverse ethnic population.
محله جمعیت قومی متنوعی دارد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
( Adj ) Ethnic 🔸️
نژادی، قومی، وابسته به نژادشناسی
▫️برای مثال:
ethnic characteristics
- ویژگی های نژادی
درضمن،
دوست گرامی، همزبان، آقای محمدرضا ایوبی صانع، شمایی که خودتون رو دکتر می نامید، چطور چیز به این پیش پا افتادگی یعنی استفاده از کلمات درست در جای درست، رو هنوز بلد نیستید. ابتدا یاد بگیرید که از کلمات در جای درستش استفاده کنید، بعد از شاخص "دکتر" برای نامتون استفاده کنید. جهت مطالعه شما:
...
[مشاهده متن کامل]

افغانستانی: مردم اهل افغانستان
افغانی: واحد پول افغانستان
افغان: یک قومیت در افغانستان

بومی
مثال : ethnic restaurant رستوران غذاهای بومی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : ethnicity / ethnic
✅️ صفت ( adjective ) : ethnic
✅️ قید ( adverb ) : ethnically
ما این مدرسه رو انتخاب کردیم برای بچه هامون بخاطر تنوع قومیتی که تو ش وجود داره .
قبیله
البته قومیت معادل مناسب تری است تا ملیت. اجازه بدهید مثالی بزنم، یک فرد افغانی، تاجیک، آذربایجانی همیشه یک افغانی، تاجیک و آذری است؛ چه تحت قیمومیت دولت ایران و در مرزهای سیاسی ایران باشند ( مانند زمانهای
...
[مشاهده متن کامل]
بسیار دور ) و چه مستقل از ایران و در مرزهای کنونی خود باشند. اما هرگز از نظر سیاسی یک افغانی ، تاجیک و آذربایجانی ( قسمت مستقل از دولت ایران ) هرگز ملیت ایرانی شناخته نمی شوند. برای مثال استالین اهل گرجستان است که پیش از معاهده گلستان تحت قیمومیت ایران بوده و بعد از آن از ایران جدا شده، اکنون آیا کسی او را ایرانی می داند یا نه؟ مسلماً خیر. با اینکه سه نسل قبل از او از نظر سیاسی ( منظور مرزهای سیاسی است ) ایرانی بوده اند.

ملیت. محل به دنیا امدن.
قوم ( اسم )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس