اسم جمع ( plural noun )
مشتقات: ethicist (n.)
مشتقات: ethicist (n.)
• (1) تعریف: (used with a sing. verb) the branch of philosophy that deals with values pertaining to human conduct, such as good and bad or right and wrong actions and motives; moral philosophy.
• (2) تعریف: (used with a sing. or pl. verb) the rules of conduct or moral principles of an individual or a group.
• مشابه: moral, morality, principle
• مشابه: moral, morality, principle
- Knowingly causing harm to a patient is a violation of the ethics of the medical profession.
[ترجمه گوگل] آسیب رساندن آگاهانه به بیمار، نقض اخلاق حرفه پزشکی است
[ترجمه ترگمان] ایجاد مزاحمت و صدمه زدن به یک بیمار، نقض اصول اخلاقی حرفه پزشکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ایجاد مزاحمت و صدمه زدن به یک بیمار، نقض اصول اخلاقی حرفه پزشکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Though perhaps not strictly illegal, business ethics prevents the company from engaging in that type of practice.
[ترجمه گوگل] اگرچه شاید کاملاً غیرقانونی نباشد، اما اخلاق تجاری شرکت را از درگیر شدن در آن نوع عمل باز می دارد
[ترجمه ترگمان] اگر چه شاید به شدت غیر قانونی نباشد، اخلاق تجاری از شرکت در این نوع تمرین جلوگیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اگر چه شاید به شدت غیر قانونی نباشد، اخلاق تجاری از شرکت در این نوع تمرین جلوگیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید