etherealize


اثیری کردن، فرازمانی کردن، ملکوتی کردن، روحانی کردن، اسمانی کردن، تصفیه کردن، نزکیه کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: etherealizes, etherealizing, etherealized
مشتقات: etherealization (n.)
(1) تعریف: to cause to appear ethereal.

- Moonlight and mist etherealized the landscape.
[ترجمه گوگل] مهتاب و مه منظره را اثیری کرده است
[ترجمه ترگمان] نور و مه آن منظره را پوشانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cause to become spiritual or refined.

پیشنهاد کاربران

بپرس