1. money has been the cause of the two old friends' estrangement
پول علت بیگانگی دو دوست دیرین شده است.
2. They finally came together after years of estrangement.
[ترجمه گوگل]آنها بالاخره بعد از سالها دوری دور هم جمع شدند
[ترجمه ترگمان]پس از سال ها بیگانگی به یکدیگر نزدیک شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پس از سال ها بیگانگی به یکدیگر نزدیک شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The misunderstanding had caused a seven-year estrangement between them.
[ترجمه گوگل]این سوء تفاهم باعث بیگانگی هفت ساله بین آنها شده بود
[ترجمه ترگمان]سوتفاهم بین آن ها یک بیگانگی هفت ساله ایجاد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سوتفاهم بین آن ها یک بیگانگی هفت ساله ایجاد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The quarrel led to a complete estrangement between her and her family.
[ترجمه گوگل]این نزاع منجر به بیگانگی کامل بین او و خانواده اش شد
[ترجمه ترگمان]کش مکش بین او و خانواده اش نوعی بیگانگی کامل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کش مکش بین او و خانواده اش نوعی بیگانگی کامل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Overall there is a profound sense of estrangement and disappointment afoot in our country.
[ترجمه گوگل]به طور کلی در کشور ما احساس بیگانگی و ناامیدی عمیقی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]روی هم رفته احساس بیگانگی و ناامیدی در کشور ما به چشم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]روی هم رفته احساس بیگانگی و ناامیدی در کشور ما به چشم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Proof of the growing estrangement between the masses and their new rulers was not long delayed.
[ترجمه گوگل]اثبات بیگانگی فزاینده بین توده ها و حاکمان جدیدشان دیری نپایید
[ترجمه ترگمان]دلیل بیگانگی فزاینده میان توده های مردم و فرمانروایان جدید آن ها زیاد به تعویق نیفتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دلیل بیگانگی فزاینده میان توده های مردم و فرمانروایان جدید آن ها زیاد به تعویق نیفتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. But this sense of isolation and estrangement was easy enough to understand, and certainly indicated no abnormality.
[ترجمه گوگل]اما درک این احساس انزوا و بیگانگی به اندازه کافی آسان بود و مطمئناً نشان دهنده هیچ ناهنجاری نبود
[ترجمه ترگمان]اما این احساس انزوا و بیگانگی به اندازه کافی آسان بود که درک کند، و بی شک، هیچ ناهنجاری را نشان نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما این احساس انزوا و بیگانگی به اندازه کافی آسان بود که درک کند، و بی شک، هیچ ناهنجاری را نشان نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The estrangement became even more profound when he told them that he was gay.
[ترجمه گوگل]وقتی او به آنها گفت که همجنس گرا است، این بیگانگی عمیق تر شد
[ترجمه ترگمان]وقتی به آن ها گفت که همجنس باز است، این بیگانگی بیش از پیش عمیق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وقتی به آن ها گفت که همجنس باز است، این بیگانگی بیش از پیش عمیق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. My stepmother was an agent of emotional estrangement, of war by proxy, combat by youth, and chronic discipline.
[ترجمه گوگل]نامادری من عامل بیگانگی عاطفی، جنگ توسط نیابت، جنگ توسط جوانان، و نظم مزمن بود
[ترجمه ترگمان]نامادری من عامل بیگانگی عاطفی، جنگ با پیشکار، مبارزه با جوانان، و انضباط مزمن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نامادری من عامل بیگانگی عاطفی، جنگ با پیشکار، مبارزه با جوانان، و انضباط مزمن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Depending upon the degree of estrangement, many parents of work-inhibited students may benefit from rethinking existing patterns of communication.
[ترجمه گوگل]بسته به میزان بیگانگی، بسیاری از والدین دانش آموزانی که از کار بازدارند ممکن است از بازنگری در الگوهای ارتباطی موجود بهره مند شوند
[ترجمه ترگمان]بسته به درجه بیگانگی، بسیاری از والدین دانش آموزان، ممکن است از تجدید نظر الگوهای موجود در ارتباط بهره مند شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بسته به درجه بیگانگی، بسیاری از والدین دانش آموزان، ممکن است از تجدید نظر الگوهای موجود در ارتباط بهره مند شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A literal translation would be estrangement.
[ترجمه گوگل]ترجمه تحت اللفظی بیگانگی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]ترجمه لفظی یک ترجمه لفظی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ترجمه لفظی یک ترجمه لفظی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. His estrangement from many of his former colleagues became complete in 1980 when he endorsed the presidential candidacy of Ronald Reagan.
[ترجمه گوگل]دوری او از بسیاری از همکاران سابقش در سال 1980 زمانی که نامزدی رونالد ریگان را برای ریاست جمهوری تایید کرد، کامل شد
[ترجمه ترگمان]بیگانگی او از بسیاری از همکاران سابق او در سال ۱۹۸۰ وقتی که نامزدی ریاست جمهوری رونالد ریگان را تایید کرد، کامل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بیگانگی او از بسیاری از همکاران سابق او در سال ۱۹۸۰ وقتی که نامزدی ریاست جمهوری رونالد ریگان را تایید کرد، کامل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. That day marked the beginning of a 20-year estrangement.
[ترجمه گوگل]آن روز آغاز یک دوری 20 ساله بود
[ترجمه ترگمان]این روز نشان دهنده آغاز یک بیگانگی ۲۰ ساله بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این روز نشان دهنده آغاز یک بیگانگی ۲۰ ساله بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Difficulties with your mate may lead to estrangement.
[ترجمه گوگل]مشکلات با همسرتان ممکن است منجر به بیگانگی شود
[ترجمه ترگمان]مشکلات همراه با همسر ممکن است منجر به بیگانگی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مشکلات همراه با همسر ممکن است منجر به بیگانگی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید