estranged wife

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
همسر جداافتاده / همسر دورشده / زن سابق ( در حال جدایی یا قطع رابطه )
در زبان محاوره ای:
زنش که دیگه باهاش زندگی نمی کنه، همسرش که ازش جدا شده ولی هنوز طلاق نگرفته
________________________________________
...
[مشاهده متن کامل]

🔸 تعریف ها:
1. ** ( اجتماعی – وضعیت رابطه ) :**
زنی که از شوهرش جدا زندگی می کنه، معمولاً به دلیل اختلاف یا جدایی عاطفی، ولی هنوز طلاق رسمی نگرفته
مثال: He hasn’t seen his estranged wife in over a year.
بیش از یک ساله که همسر جداافتاده شو ندیده.
2. ** ( حقوقی – وضعیت مدنی ) :**
در اسناد قانونی، به زنی گفته می شه که از همسرش جدا شده ولی هنوز از نظر حقوقی طلاق نگرفته
مثال: The estate was contested by his estranged wife.
دارایی توسط همسر جداافتاده اش مورد اعتراض قرار گرفت.
3. ** ( احساسی – بار عاطفی ) :**
اشاره به فاصله ی عاطفی، سردی، یا قطع ارتباط میان زن و شوهر، حتی اگر هنوز ازدواج رسمی برقرار باشه
مثال: He wrote a letter to his estranged wife, hoping for reconciliation.
نامه ای به همسر جداافتاده اش نوشت، به امید آشتی.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
separated wife – alienated spouse – distant partner – ex - wife ( در صورت طلاق )

همسر متارکه ای
همسری ( زن ) که متارکه کرده
( باشوهرش مشکل داره و باهاش زندگی نمیکنه ) و ( شایدم بعدن از هم قانونی طلاق بگیرن! )
زنی که مجبوره به دلایلی دور از شوهرش زندگی کنه
طلاق عاطفی