esteemed

/əˈstiːm//ɪˈstiːm/

معنی: خطیر
معانی دیگر: قدر، اعتبار، اقدام، رعایت ارزش، نظر، شهرت، ارجمند شمردن، لایق دانستن، محترم شمردم

جمله های نمونه

1. this vase is esteemed for its antiquity
این گلدان به خاطر قدمتش ارزش دارد.

2. two of our most esteemed writers
دو نفر از ارجمندترین نویسندگان ما

3. for the delectation of our esteemed audience
برای خوشایند شنوندگان گرامی ما

4. in that town, divorce is esteemed a disgrace
در آن شهر طلاق را بد می دانند (مایه ی آبروریزی می دانند).

5. The art of conversation is highly esteemed in France.
[ترجمه گوگل]هنر مکالمه در فرانسه بسیار مورد احترام است
[ترجمه ترگمان]هنر گفتگو در فرانسه بسیار مورد احترام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was esteemed by his neighbours.
[ترجمه گوگل]او مورد احترام همسایگانش بود
[ترجمه ترگمان]همسایه ها به او احترام می گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The old professor was greatly loved and esteemed.
[ترجمه گوگل]استاد قدیمی بسیار مورد علاقه و احترام بود
[ترجمه ترگمان]آن استاد پیر خیلی دوست داشت و مورد احترام قرار می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The people esteemed the president for his unselfishness.
[ترجمه احمد شفیعی] مردم به رئیس جمهور به خاطر سخاوت مندی وی احترام گذاشتند
|
[ترجمه گوگل]مردم رئیس جمهور را به خاطر بی خودی اش مورد احترام قرار دادند
[ترجمه ترگمان]مردم به خاطر unselfishness به رئیس جمهور احترام می گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Peden was greatly esteemed by the people of Ayrshire.
[ترجمه گوگل]Peden توسط مردم Ayrshire بسیار مورد احترام بود
[ترجمه ترگمان]مردم of به او احترام می گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was esteemed as a literary wit.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک باهوش ادبی مورد احترام بود
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک فرهنگ ادبی به او احترام می گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The old teacher was much loved and esteemed.
[ترجمه گوگل]معلم قدیمی بسیار محبوب و مورد احترام بود
[ترجمه ترگمان]معلم پیر خیلی دوست داشت و به او احترام می گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was esteemed the perfect novelist.
[ترجمه گوگل]او به عنوان رمان نویس بی نقص شناخته می شد
[ترجمه ترگمان] اون یه رمان نویس عالی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Esteemed Guests and Friends!
[ترجمه گوگل]میهمانان و دوستان محترم!
[ترجمه ترگمان]دوستان و دوستان محترم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her work is highly esteemed by all her colleagues.
[ترجمه گوگل]کار او مورد احترام همه همکارانش است
[ترجمه ترگمان]کاره ای او به شدت توسط همه همکارانش محترم شمرده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He esteemed that he understood what I had said.
[ترجمه گوگل]او معتقد بود که آنچه را که من گفتم را درک کرده است
[ترجمه ترگمان]او می دانست که منظور من را درک کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خطیر (صفت)
serious, great, important, dangerous, hazardous, momentous, esteemed

انگلیسی به انگلیسی

• respected, honored, admired, valued
you use esteemed to describe someone who you greatly admire and respect; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
“The esteemed professor received a standing ovation at the conference. ”
A journalist might write, “The esteemed author has published numerous best - selling novels. ”
In a formal introduction, one might say, “Ladies and gentlemen, please welcome our esteemed guest speaker. ”
بسیار مورد احترام
🔴 highly respected
◀️ Welcome esteemed viewers : خوش آمدید، بینندگان محترم
محترم
ارجمند، محترم، لایق
respected and admired
ستودنی
ارجمند، مورد احترام، محترم
ارزشمند، ارزنده، پر ارزش، پربها

بپرس