establish a conection

پیشنهاد کاربران

ارتباطی برقرار کردن
ارتباطی یافتن
ارتباطی پیدا کردن
He attempts to establish a connection between mobile phone use and physical damage to users' brain
او تلاش می کند ارتباطی بین استفاده از تلفن همراه و صدمه ی فیزیکی به مفز کاربران برقرار کند.