esprit de corps

/eˈspriːdiˈkɔːr//eˈspriːdikɔːz/

روح همبستگی، روحیه ی همکاری و همدلی، حسن تفاهم و معاضدت، یاری و مساعدت، روح صمیمت و یگانگی دسته جمهی، روح رفاقت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a sense of pride and honor shared by members of a group.

جمله های نمونه

1. His leadership kept the team's esprit de corps intact during difficult periods.
[ترجمه گوگل]رهبری او روحیه تیم را در دوره های سخت دست نخورده نگه داشت
[ترجمه ترگمان]رهبری او صمیمیت تیم را در طول دوره های دشوار حفظ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was the guy who developed an esprit de corps among the committee members.
[ترجمه گوگل]او مردی بود که در میان اعضای کمیته، روحیه ای را ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]او فردی بود که روحیه صمیمیت در میان اعضای کمیته را ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But there was enough esprit de corps among our group to overcome this discomfort with a minimum amount of grumbling.
[ترجمه گوگل]اما در میان گروه ما به قدر کافی روحیه وجود داشت تا با حداقل غر زدن بر این ناراحتی غلبه کنیم
[ترجمه ترگمان]اما صمیمیت de بین گروه ما برای غلبه بر این ناراحتی با حداقل غرولند کافی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We need a strong leader to keep our esprit de corps intact.
[ترجمه گوگل]ما به یک رهبر قوی نیاز داریم تا روحیه سپاه ما را دست نخورده نگه دارد
[ترجمه ترگمان]ما به یک رهبر قوی نیاز داریم تا روحیه corps را دست نخورده نگه داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The regiment had a strong esprit de corps.
[ترجمه گوگل]این هنگ دارای روحیه قوی بود
[ترجمه ترگمان]هنگ نیروی محرک نیرومندی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Had a strong esprit de corps and work enthusiasm.
[ترجمه گوگل]دارای روحیه قوی در سپاه و اشتیاق کار بود
[ترجمه ترگمان]نیروی محرک نیرومندی داشت و شور و شوق کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Esprit de corps. Promoting team spirit will build harmony and unity within the organization.
[ترجمه گوگل]Esprit de corps ارتقای روحیه تیمی باعث ایجاد هماهنگی و وحدت در سازمان می شود
[ترجمه ترگمان]Esprit دو سپاه بود ارتقای روحیه تیمی هماهنگی و اتحاد در سازمان ایجاد خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The esprit de corps of a footBall team.
[ترجمه گوگل]روحیه یک تیم فوتبال
[ترجمه ترگمان]روحیه رفاقت و روحیه یک تیم football
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I saw for myself what you gain when you build esprit de corps among your salespeople.
[ترجمه گوگل]من خودم دیدم که وقتی یک esprit de corps در میان فروشندگان خود ایجاد می کنید چه چیزی به دست می آورید
[ترجمه ترگمان]من خودم متوجه شدم که شما چه چیزی به دست می آورید، وقتی که در بین فروشندگان شما دو سپاه یافت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Works dependably, sincere, can withstand the tremendous pressure, has esprit de corps.
[ترجمه گوگل]کار می کند قابل اعتماد، صمیمانه، می تواند فشار فوق العاده را تحمل کند، دارای روحیه سپاه است
[ترجمه ترگمان]dependably، صادق، می تواند در برابر فشار شگرف مقاومت کند، روحیه esprit دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We must get the work done in time, and esprit de corps is of the essence.
[ترجمه گوگل]ما باید کار را به موقع انجام دهیم، و esprit de corps مهم است
[ترجمه ترگمان]ما باید کار را به موقع انجام دهیم، و روحیه de از ذات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This erodes the kind of institutional identity that helps create esprit de corps, and often leads to politics trumping policy.
[ترجمه گوگل]این نوع هویت نهادی را که به ایجاد روحیه سازمانی کمک می‌کند، از بین می‌برد و اغلب منجر به غلبه بر سیاست‌های سیاسی می‌شود
[ترجمه ترگمان]این نوع هویت سازمانی را از بین می برد که به ایجاد روحیه de کمک می کند و اغلب منجر به سیاست trumping می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I will always endeavor to uphold the prestige, honor, and esprit de corps of the Rangers.
[ترجمه گوگل]من همیشه تلاش خواهم کرد تا از اعتبار، افتخار و روحیه سپاه تکاوران دفاع کنم
[ترجمه ترگمان]من همیشه برای حفظ اعتبار، شرافت و صمیمیت نیروهای ویژه تلاش خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• group spirit, feeling of camaraderie among members of a group or organization (french)
esprit de corps is a feeling of loyalty and pride that is shared by the members of a group who consider themselves to be different from other people in some special way; a formal expression.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
For instance, a team with a high esprit de corps will work together harmoniously and with enthusiasm.
In a military unit, esprit de corps is essential for fostering discipline and a sense of belonging.
...
[مشاهده متن کامل]

An organization that promotes esprit de corps is likely to have motivated and engaged employees.

روحیه ی جمعی
روح رفاقت، روحیه ی تیمی

بپرس