قید ( adverb )
• (1) تعریف: to an unusually great degree.
• مترادف: exceptionally, extraordinarily, outstandingly, particularly, uncommonly
• مشابه: certainly, exceedingly, really, very
• مترادف: exceptionally, extraordinarily, outstandingly, particularly, uncommonly
• مشابه: certainly, exceedingly, really, very
- The chicken is especially good at this restaurant.
[ترجمه ناشناس] مرغ مخصوص این رستوران خوب است|
[ترجمه Sami] مرغ ، مخصوصا در این رستوران خوب است.|
[ترجمه احمدیان] این رستوران به خصوص مرغش خوبه!|
[ترجمه P.K] به ویژه مرغ این رستوران خوب است !|
[ترجمه Alipour] مرغ دراین رستوران مخصوصاخوب است|
[ترجمه مریم] مفهومش اینه که از بین غذاهای این رستوران مرغش حرف نداره.|
[ترجمه فریبا قنبری] مرغ این رستوران به طور خاصی خوب است.|
[ترجمه گوگل] مرغ به خصوص در این رستوران خوب است[ترجمه ترگمان] مرغ به خصوص در این رستوران خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: particularly.
• مترادف: certainly, particularly
• مشابه: specially, specifically
• مترادف: certainly, particularly
• مشابه: specially, specifically
- The trip will be expensive, especially if we go by plane.
[ترجمه rerere] سفر گرانی می شود ، اگر بخواهیم با هواپیما برویم.|
[ترجمه گوگل] سفر پرهزینه خواهد بود، به خصوص اگر با هواپیما برویم[ترجمه ترگمان] سفر پر هزینه خواهد بود، به خصوص اگر با هواپیما برویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: specially; uniquely.
• مترادف: exclusively, expressly, precisely, specifically, uniquely
• مشابه: exactly, just, primarily, specially
• مترادف: exclusively, expressly, precisely, specifically, uniquely
• مشابه: exactly, just, primarily, specially
- I bought this bracelet especially for you.
[ترجمه هستی] من این دست بند رو برای شخص شما خریدم|
[ترجمه M] من این دست بند را مخصوص شما خریدم|
[ترجمه گوگل] این دستبند رو مخصوص شما خریدم[ترجمه ترگمان] من این دست بند رو مخصوصا برای تو خریدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید