esoteric

/ˌesoʊˈterɪk//ˌesəʊˈterɪk/

معنی: محرمانه، رمزی، مبهم، سری، داخلی، مشکوک، درونی
معانی دیگر: (در مورد فکر و نوشته و غیره - قابل درک توسط عده ی معدودی از خواص) رمزگونه، پرخیده، پر ایما و اشاره، غامض، خودمانی، مستور، پوشیده، (در برابر: ناپرخیده، عمومی exoteric)، دشوار، مشکل (از نظر فهم)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: esoterically (adv.)
(1) تعریف: understood or known only by a few persons who have special training, access, or interests.
مشابه: arcane, rarefied

- He wrote a book on the esoteric topic of how to grow ornamental onions.
[ترجمه امیرحسین] او کتابی در مورد موضوع مبهم چگونگی پرورش پیازهای زینتی نوشت.
|
[ترجمه گوگل] او کتابی با موضوع باطنی نحوه پرورش پیاز زینتی نوشت
[ترجمه ترگمان] او در مورد چگونگی پرورش پیاز زینتی کتابی نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: intended for a select few; secret; private.
مشابه: arcane

جمله های نمونه

1. an esoteric plan
نقشه ی محرمانه

2. some of his predictions are so esoteric that only a few of his followers understand their meaning
برخی از پیشگویی های او آنقدر غامض است که فقط معدودی از پیروانش معنی آن را می فهمند.

3. There are indications that his esoteric popularity may be ebbing.
[ترجمه گوگل]نشانه هایی وجود دارد که محبوبیت باطنی او ممکن است رو به افول باشد
[ترجمه ترگمان]نشانه هایی وجود دارد مبنی بر اینکه محبوبیت درونی او در حال فروکش کردن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some words are really too esoteric for this dictionary.
[ترجمه گوگل]برخی از کلمات واقعاً برای این فرهنگ لغت بیش از حد باطنی هستند
[ترجمه ترگمان]برخی کلمات واقعا برای این فرهنگ لغت خیلی محرمانه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He has an esoteric collection of old toys and games.
[ترجمه گوگل]او مجموعه ای باطنی از اسباب بازی ها و بازی های قدیمی دارد
[ترجمه ترگمان]او مجموعه ای از اسباب بازی های قدیمی و بازی های قدیمی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This is fallacious, as a study of esoteric teachings soon makes clear.
[ترجمه گوگل]این مغالطه است، همانطور که مطالعه آموزه های باطنی به زودی روشن می کند
[ترجمه ترگمان]این درست نیست، چون مطالعه تعالیم رمزی به زودی روشن می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This, indeed, is the central truth which esoteric training seeks constantly to inculcate into the candidate for esoteric development.
[ترجمه گوگل]در واقع این حقیقت مرکزی است که تربیت باطنی مدام در پی تلقین آن به نامزد رشد باطنی است
[ترجمه ترگمان]این حقیقت مرکزی است که آموزش محرمانه به دنبال القای مداوم به فرد برای توسعه درونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Kelly took dance out of the esoteric realm of swans and princes and tutus.
[ترجمه گوگل]کلی رقص را از قلمرو باطنی قوها و شاهزاده ها و توتوس ها خارج کرد
[ترجمه ترگمان]کلی از قلمرو درونی قوها و شاهزادگان و tutus بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This is an esoteric law which can explain much to those capable of noting its real significance.
[ترجمه ک.س] این یک قانون درونی است که می تواند خیلی چیز ها را به کسانی که قادر به درک اهمیت آن هستند ، توضیح دهد .
|
[ترجمه گوگل]این یک قانون باطنی است که می تواند چیزهای زیادی را برای کسانی که می توانند اهمیت واقعی آن را متوجه شوند توضیح دهد
[ترجمه ترگمان]این یک قانون محرمانه است که می تواند بسیاری از افراد قادر به ذکر اهمیت واقعی آن را توضیح دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The number is highly significant in all esoteric teachings.
[ترجمه ک. س.] این عدد در آموزش های باطنی بسیار اهمیت دارد .
|
[ترجمه گوگل]این عدد در همه آموزه های باطنی بسیار قابل توجه است
[ترجمه ترگمان]این تعداد در تمام تعالیم رمزی بسیار قابل توجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Its esoteric meaning is of the domain of the scholar rather than the layman - of the initiate rather than the priest.
[ترجمه گوگل]معنای باطنی آن بیشتر به قلمرو عالم است تا فرد غیر روحانی - مبتکر و نه کشیش
[ترجمه ترگمان]معنای درونی آن، فراتر از یک فرد غیر عادی است تا کشیش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The passage from esoteric scientific theory into everyday discourse describes the prototype of objectification.
[ترجمه گوگل]گذر از نظریه علمی باطنی به گفتمان روزمره، نمونه اولیه عینیت‌سازی را توصیف می‌کند
[ترجمه ترگمان]گذر از نظریه علمی رمزی به گفتمان روزمره، نمونه اولیه of را توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Esoteric Psychology sets out to make us aware of it, and then gradually to try to overcome it.
[ترجمه گوگل]روانشناسی باطنی قصد دارد ما را نسبت به آن آگاه کند و سپس به تدریج بر آن غلبه کند
[ترجمه ترگمان]روان شناسی فرا هشیار باعث می شود که ما از آن آگاه شویم و سپس به تدریج سعی کنیم بر آن غلبه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However, it is only rarely that the more esoteric operations are ever used, particularly in programs compiled from high-level languages.
[ترجمه گوگل]با این حال، به ندرت از عملیات های باطنی تر استفاده می شود، به ویژه در برنامه هایی که از زبان های سطح بالا کامپایل شده اند
[ترجمه ترگمان]با این حال، به ندرت پیش می آید که عملیات محرمانه بیشتری مورد استفاده قرار گیرد، به خصوص در برنامه هایی که از زبان های سطح بالا گردآوری شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محرمانه (صفت)
tete-a-tete, secret, surreptitious, private, arcane, confidential, closed, esoteric, backstage, hush-hush

رمزی (صفت)
secret, mystic, allegorical, figurative, coded, symbolic, encoded, cryptic, esoteric, undercover, backstairs, furtive, occult, emblematic, runic

مبهم (صفت)
hazy, involved, involute, obscure, opaque, ambiguous, vague, enigmatic, misty, dim, dusky, esoteric, mysterious, forked, nebular, imprecise

سری (صفت)
back-door, cryptic, arcane, esoteric, classified, secretive, undercover, mysterious, occult, hush-hush

داخلی (صفت)
territorial, esoteric, innate, ben, internal, interior, inner, indoor, inward

مشکوک (صفت)
uncertain, esoteric, questionable, suspicious, doubtful, fishy, dubious, shady, dubitable, precarious, vacillatory, skeptic

درونی (صفت)
esoteric, innate, internal, interior, inner, indoor, inward, inmost, intestine, endogenous, innermost, subjective, midland, pectoral

انگلیسی به انگلیسی

• private, confidential; meant only for the initiated or the select few
something that is esoteric is understood by only a small number of people who have a special knowledge or interest in the subject; a formal word, used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Intended for or likely to be understood by only a small, specialized group 🧠🧐
🔍 مترادف: Cryptic
✅ مثال: The professor's lecture on quantum physics was so esoteric that only a few students understood it.
مثال؛
For instance, a philosopher might discuss esoteric theories about the nature of reality.
In a conversation about art, someone might describe a piece as, “It’s quite esoteric, with hidden meanings and symbolism. ”
...
[مشاهده متن کامل]

A person might say, “I love delving into esoteric topics like quantum physics or ancient philosophy. ”

پیچیده و سخت فهم، ، غامض
۱. مرموز. اسرار آمیز. رازورزانه ۲. محرمانه. سری ۳. خاص. اختصاصی. خصوصی
مثال:
some of his predictions are so esoteric that only a few of his followers understand their meaning.
برخی از پیشگویی های او بسیار مرموز و اسرازآمیز است که تنها تعداد کمی از پیروانش معنی آنها را می فهمند.
دربرخی موارد معنی
خاص، منحصربه فرد و ویژه و نادر و کمیاب می ده
پیچیده
"تخصصی": چیزی که فقط توسط عده خاصی از مردم ( مثلا تحصیل کرده در یک رشته خاص ) قابل فهم باشه.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : esoterica
✅️ صفت ( adjective ) : esoteric
✅️ قید ( adverb ) : esoterically
باطنی. به ویژه فلسفه باطنی.
دشوارفهم
ثقیل، تخصصی
چیزی ک esoteric باشه عده کمی قادر به درک و فهمش هستن
مثلا:
the esoteric world of scientific supercomputing
مخفیانه. سری
باطنی، درونی، تعلیمی
باطنی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس