اسم ( noun )
• (1) تعریف: a protective group of persons or vehicles accompanying other persons or vehicles.
• مترادف: bodyguard, guard, guardian, motorcade, protector
• مشابه: convoy, cortege, entourage, retinue
• مترادف: bodyguard, guard, guardian, motorcade, protector
• مشابه: convoy, cortege, entourage, retinue
- The president will be accompanied by a motorcycle escort.
[ترجمه گوگل] رئیس جمهور را یک اسکورت موتور سیکلت همراهی می کند
[ترجمه ترگمان] رئیس جمهور با یک وسیله نقلیه موتوری همراهی خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رئیس جمهور با یک وسیله نقلیه موتوری همراهی خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a person who accompanies another, esp. on a social occasion.
• مترادف: chaperon, companion, partner
• مشابه: attendant, squire
• مترادف: chaperon, companion, partner
• مشابه: attendant, squire
- She didn't have a date, so she asked her brother if he would be her escort to the banquet.
[ترجمه گوگل] او تاریخ نداشت، بنابراین از برادرش پرسید که آیا او همراهش در ضیافت خواهد بود یا خیر
[ترجمه ترگمان] او قرار ملاقات نداشت، بنابراین از برادرش پرسید که آیا او را تا مهمانی همراهی خواهد کرد یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او قرار ملاقات نداشت، بنابراین از برادرش پرسید که آیا او را تا مهمانی همراهی خواهد کرد یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a person or group of persons accompanying someone so as to protect, guard, guide, or show courtesy.
• مترادف: attendants, cortege, entourage, guides, retinue
• مشابه: attendant, conductor, guard, shepherd, train, usher
• مترادف: attendants, cortege, entourage, guides, retinue
• مشابه: attendant, conductor, guard, shepherd, train, usher
- Our escort on the tour spoke five different languages.
[ترجمه گوگل] اسکورت ما در تور به پنج زبان مختلف صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان] گروه اسکورت ما تو تور ۵ تا زبون مختلف صحبت کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] گروه اسکورت ما تو تور ۵ تا زبون مختلف صحبت کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The prisoners cannot travel without an escort.
[ترجمه گوگل] زندانیان نمی توانند بدون اسکورت سفر کنند
[ترجمه ترگمان] زندانی ها بدون اسکورت نمی تونن حرکت کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] زندانی ها بدون اسکورت نمی تونن حرکت کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: the state of being accompanied by an escort.
- He was taken under escort to the capital.
[ترجمه گوگل] او را تحت اسکورت به پایتخت بردند
[ترجمه ترگمان] او را تا پایتخت مشایعت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او را تا پایتخت مشایعت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: escorts, escorting, escorted
حالات: escorts, escorting, escorted
• : تعریف: to act as an escort for; accompany.
• مترادف: chaperon
• مشابه: accompany, convoy, guard, guide, marshal, shepherd, squire, usher, walk
• مترادف: chaperon
• مشابه: accompany, convoy, guard, guide, marshal, shepherd, squire, usher, walk
- He offered to escort her home because it was getting late and the neighborhood wasn't very safe.
[ترجمه گوگل] او به او پیشنهاد کرد که او را به خانه بدرقه کند، زیرا دیر شده بود و محله چندان امن نبود
[ترجمه ترگمان] او پیشنهاد کرد تا خانه اش را همراهی کند، چون دیر کرده بود و محله خیلی امن نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او پیشنهاد کرد تا خانه اش را همراهی کند، چون دیر کرده بود و محله خیلی امن نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید