escapement

/əˈskeɪpmənt//ɪˈskeɪpmənt/

معنی: رهایی، گریز، فرار، مخرج، چرخ دنگ
معانی دیگر: (ساعت) چرخ دنگ، (مکانیک) دررو، (مکانیک) چرخ ضامن دار (به ویژه در ماشین تحریر)، چر  دنگ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the part of a mechanical watch or clock that controls the mechanism by the movement of a toothed wheel.

(2) تعریف: a toothed wheel mechanism that regulates the rotational movement of a typewriter carriage.

جمله های نمونه

1. His son also escapement a fat man, his father said: Fang, too tired!
[ترجمه گوگل]پسرش هم از یک مرد چاق فرار کرد، پدرش گفت: نیش خیلی خسته!
[ترجمه ترگمان]پسرش نیز مرد چاقی بود که پدرش می گفت: فنگ، خیلی خسته است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In word processing, a predetermined number of escapement units ( including character spaces ) forming one line of typing.
[ترجمه گوگل]در پردازش کلمه، تعداد از پیش تعیین شده واحدهای فرار (از جمله فضاهای کاراکتر) یک خط تایپ را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]در پردازش کلمه، تعداد از پیش تعیین شده واحدهای escapement (شامل فضاهای کاراکتری)یک خط تایپ را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The revolutionary coaxial escapement devices and noo-card-degree hairspring balance wheel ensure the long-running accuracy and reliability.
[ترجمه گوگل]دستگاه‌های فرار کواکسیال انقلابی و چرخ تعادل فنر مو با درجه نوک کارت دقت و قابلیت اطمینان طولانی مدت را تضمین می‌کنند
[ترجمه ترگمان]The coaxial coaxial revolutionary و چرخ تعادل hairspring - card - درجه - اطمینان از دقت و قابلیت اطمینان طولانی مدت را تضمین می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Their innovation was the double escapement and repetition action for the grand pianoforte.
[ترجمه گوگل]نوآوری آنها فرار مضاعف و عمل تکراری برای گرند پیانوفورته بود
[ترجمه ترگمان]نوآوری آن ها عبارت بود از escapement دو escapement و اقدام تکرار برای پیانوی رویال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He does this by creating masterpiece after masterpiece, including the world's first tourbillon with a constant-force escapement.
[ترجمه گوگل]او این کار را با خلق یک شاهکار پشت سر هم انجام می‌دهد، از جمله اولین توربیلون جهان با نیروی دائمی فرار
[ترجمه ترگمان]او این کار را با ایجاد شاهکار بعد از شاهکاری، از جمله اولین tourbillon با یک escapement با نیروی ثابت، انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The impunity what compulsory insurance sets does not include escapement.
[ترجمه گوگل]معافیت هایی که بیمه اجباری تعیین می کند شامل فرار نمی شود
[ترجمه ترگمان]معافیت از این که دستگاه های بیمه اجباری شامل escapement نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Subsequently, an emphasis on wing began secretly recruiting, opportunistic rebellion, was Du Shigetake Tsam escapement.
[ترجمه گوگل]پس از آن، تاکید بر جناح شروع به استخدام مخفیانه، شورش فرصت طلبانه، فرار Du Shigetake Tsam بود
[ترجمه ترگمان]متعاقبا، تاکید بر جناح به طور مخفیانه استخدام، شورش فرصت طلبانه، Du Shigetake escapement نامیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is necessary for automated assembling operations to use the escapement of heads pin.
[ترجمه گوگل]لازم است برای عملیات مونتاژ خودکار از پین فرار سرها استفاده شود
[ترجمه ترگمان]برای عملیات مونتاژ خودکار برای استفاده از the of ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رهایی (اسم)
release, emancipation, escape, acquittance, quietus, liberation, salvation, delivery, deliverance, rescue, riddance, extrication, escapement, go-by

گریز (اسم)
escape, scuttle, allusion, getaway, evasion, flight, digression, jink, elusion, subterfuge, gink, guy, scamper, escapement, desertion, loup, truancy, sidestep

فرار (اسم)
defection, breakaway, escape, getaway, hideaway, guy, bolter, runaway, fugitive, defector, deserter, escapement, desertion, scape, flyaway, lam

مخرج (اسم)
outlet, vent, outgo, port, denominator, escapement, exit, foramen

چرخ دنگ (اسم)
escapement

انگلیسی به انگلیسی

• escape; mechanism that controls regular movement (in a clock, typewriter, etc.)

پیشنهاد کاربران

چرخ دنگ
در واقع
چرخ دنده ای است که در ساعت و وسایل شمارنده ای کاربرد دارد، بدین گونه که خود چرخ به دلیل لختی محور به طور طبیعی میل به گردش دارد ولی از آنجایی که دندانه های آن از دو سو درگیر قلابهایی هستند در هر حرکت فقط به اندازه یک دنده جابه جا میشود.

بپرس