1. my erstwhile friend
دوست پیشین من
2. He fled to America with Phyllis Burton, an erstwhile friend of his wife's.
 [ترجمه گوگل]او با فیلیس برتون، دوست قبلی همسرش به آمریکا گریخت 
[ترجمه ترگمان]او با فیلیس برتن، دوست سابق همسر سابقش، به آمریکا گریخت 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
3. His erstwhile friends turned against him.
4. She found herself ostracized by erstwhile friends.
 [ترجمه گوگل]او متوجه شد که توسط دوستان قبلی طرد شده است 
[ترجمه ترگمان]اون خودش رو در کنار دوستای قدیمیم پیدا کرد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
5. With her erstwhile host's kind permission, she reminded herself bitterly.
 [ترجمه گوگل]با اجازه مهربان میزبان سابقش، او به تلخی به خود یادآوری کرد 
[ترجمه ترگمان]با لحن تلخی به خودش یادآوری کرد: با اجازه میزبان سابقت 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
6. But have the erstwhile long stay patients swelled the ranks of homeless people?
 [ترجمه گوگل]اما آیا بیمارانی که در گذشته در مدت طولانی اقامت داشتند، در ردیف افراد بی خانمان افزایش یافته است؟ 
[ترجمه ترگمان]اما آیا بیماران قدیمی سابق در صفوف افراد بی خانمان رشد کرده اند؟ 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
7. Will the erstwhile crimson-lipped peroxide devil-doll, the very anti-Madonna, be raging with paranoia and brutal honesty on her next record?
 [ترجمه گوگل]آیا عروسک شیطان پراکسید لب زرشکی سابق، که بسیار ضد مدونا است، در رکورد بعدی خود دچار پارانویا و صداقت وحشیانه خواهد شد؟ 
[ترجمه ترگمان]آیا این عروسک کوچولوی قرمز -، the - مادونا، با صداقت و صداقت بی رحمانه درباره رکورد بعدی او خشمگین می شود؟ 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
8. What were your options when an erstwhile love returned?
 [ترجمه گوگل]وقتی یک عشق قبلی برگشت، چه گزینه هایی داشتید؟ 
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک عشق قبلی برگشت گزینه های شما چه بود؟ 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
9. He has won over many of his erstwhile critics.
 [ترجمه گوگل]او نظر بسیاری از منتقدان سابق خود را جلب کرده است 
[ترجمه ترگمان]او در بسیاری از منتقدان سابق خود پیروز شده است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
10. Once there Sanson, her erstwhile admirer and friend, stepped forward and dispatched the former Court favourite to the grave.
 [ترجمه گوگل]زمانی که سانسون، ستایشگر و دوست قبلی او، به آنجا آمد، جلو رفت و محبوب سابق دربار را به قبر فرستاد 
[ترجمه ترگمان]یکی از دوستداران و دوست سابق سابق او به جلو قدم برداشت و دادگاه سابق مورد علاقه اش را به گور ارسال کرد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
11. It was my erstwhile swain, looking much the same as 10 years earlier.
 [ترجمه گوگل]این عقربه قبلی من بود که تقریباً شبیه 10 سال قبل بود 
[ترجمه ترگمان]این swain من بود، درست مثل ده سال قبل 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
12. Erstwhile workers may have become managers.
 [ترجمه گوگل]در گذشته کارگران ممکن است مدیر شده باشند 
[ترجمه ترگمان]کارگران erstwhile ممکن است مدیر شوند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
13. This erstwhile schoolmaster had discovered a way of keeping us quiet in the evenings.
 [ترجمه گوگل]این مدیر مدرسه قبلی راهی برای ساکت نگه داشتن ما در عصرها کشف کرده بود 
[ترجمه ترگمان]این مدیر دانشکده پزشکی راهی برای ساکت کردن ما در شب ها پیدا کرده بود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
14. Where does an artist like Kafka come from? he typed, squinting at his erstwhile friend's crumpled manuscript.
 [ترجمه گوگل]هنرمندی مثل کافکا از کجا می آید؟ او تایپ میکرد و به دستنوشته مچاله شده دوست قبلیاش خیره میشد 
[ترجمه ترگمان]هنرمند از کجا می آید؟ خودش را تایپ کرد و با دقت به دست خط مچاله شده اش نگاه کرد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید