errand boy


معنی: پادو
معانی دیگر: شاگرد

جمله های نمونه

1. An errand boy must have his fling, you know.
[ترجمه گوگل]میدونی که یه پسر کارمند باید مال خودش رو داشته باشه
[ترجمه ترگمان]می دانی که یک پسر ماموریتی باید خودش را به حال خودش بیندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Fritz was maid, butler, and errand boy, the stalwart ninny who never spoke a word of complaint.
[ترجمه گوگل]فریتز خدمتکار، پیشخدمت و پسر وظیفه بود، دختر بچه‌ای سرسخت که هرگز حتی یک کلمه شکایت نکرد
[ترجمه ترگمان]فریتس، خدمتکار، و پسر پیغام رسان، که هرگز کلمه ای از شکایت و شکایت سخن نمی گفت، بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The businessment started out as an errand boy at the age of 14 in a firm.
[ترجمه گوگل]این تجارت در سن 14 سالگی در یک شرکت شروع به کار کرد
[ترجمه ترگمان]The به عنوان یک شاگرد در سن ۱۴ سالگی شروع به کار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He rose from errand boy to president.
[ترجمه گوگل]او از پسر مأمور به رئیس جمهور ارتقا یافت
[ترجمه ترگمان]اون از یه پسر پیغام به رئیس جمهور رسیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They are not a packet of sweets to be labelled with certain addresses and delivered by the errand boy.
[ترجمه گوگل]آنها یک بسته شیرینی نیستند که با آدرس های خاصی برچسب زده شوند و توسط پسر سفارش دهنده تحویل داده شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک بسته شیرینی نیستند که با نشانی های معینی برچسب خورده و توسط پسر errand تحویل داده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The most accomplished of the boys is Mir Wais Ahmad, 1 who said he earns about $10 a day as an instructor and all-around errand boy.
[ترجمه گوگل]موفق ترین پسر میر ویس احمد است، 1 که گفت به عنوان یک مربی و پسر همه کاره روزانه حدود 10 دلار درآمد دارد
[ترجمه ترگمان]The of احمد، ۱ ساله است که گفت او در حدود ۱۰ دلار در روز به عنوان مربی و در کل پسر کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Tie them all up in one bundle and have the errand boy return them to him.
[ترجمه گوگل]همه آنها را در یک بسته ببندید و از پسر مأمور بخواهید آنها را به او برگرداند
[ترجمه ترگمان]همه را در یک بقچه ببند و آن پسر پیغام را به او بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Finally the station manager gave in and took him on as an errand boy - at no pay.
[ترجمه گوگل]در نهایت مدیر ایستگاه تسلیم شد و او را به عنوان یک پسر مأمور - بدون دستمزد - پذیرفت
[ترجمه ترگمان]بالاخره مدیر ایستگاه تسلیم شد و او را به عنوان یک پسر ماموریت استخدام کرد - هیچ پولی در کار نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Michael turned to him and said gently, " I'm just the errand boy for the Bon, Freddie.
[ترجمه گوگل]مایکل رو به او کرد و به آرامی گفت: «فردی، من فقط پسر سفارش دهنده ی Bon هستم
[ترجمه ترگمان]مایکل رویش را به او کرد و با ملایمت گفت: فردی، من فقط یک پادو برای بان بان هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پادو (اسم)
peon, footman, lackey, page, busboy, scullion, errand boy, flunkey, flunky, footboy, lacquey, legman

انگلیسی به انگلیسی

• boy sent out to take care of small jobs, boy employed to go on errands

پیشنهاد کاربران

بپرس