فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: erodes, eroding, eroded
حالات: erodes, eroding, eroded
• (1) تعریف: to slowly wear away, eat into, or destroy by the action of friction, or as if by friction.
• مترادف: abrade, wear away
• مشابه: chafe, corrode, eat, fret, gnaw, scour, shrivel, wash, wear
• مترادف: abrade, wear away
• مشابه: chafe, corrode, eat, fret, gnaw, scour, shrivel, wash, wear
- Wind erodes the unprotected topsoil.
[ترجمه میلاد سهرابی فر کارشناس آموزش زبان] باد قسمت رویی و بدون محافظ خاک را فرسایش میکند|
[ترجمه گوگل] باد باعث فرسایش خاک سطحی محافظت نشده می شود[ترجمه ترگمان] باد به خاک سطحی بی محافظ می رسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The river eroded the limestone and created a gorge.
[ترجمه گوگل] رودخانه سنگ آهک را فرسایش داد و دره ای ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان] این رودخانه سنگ آهک را فرسایش داد و یک تنگه درست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این رودخانه سنگ آهک را فرسایش داد و یک تنگه درست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Peer pressure eroded her resistance.
[ترجمه گوگل] فشار همسالان مقاومت او را از بین برد
[ترجمه ترگمان] فشار همسالان باعث از بین رفتن مقاومت او شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فشار همسالان باعث از بین رفتن مقاومت او شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to form (a geological feature) by wearing away, esp. by the action of water, ice, or wind.
• مترادف: wear
• مشابه: abrade, fret, scour, wash
• مترادف: wear
• مشابه: abrade, fret, scour, wash
- The river eroded a deep channel for itself over the years.
[ترجمه گوگل] رودخانه در طول سال ها کانالی عمیق را برای خود فرسایش داد
[ترجمه ترگمان] این رودخانه طی سال ها یک کانال عمیق برای خودش از بین برده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این رودخانه طی سال ها یک کانال عمیق برای خودش از بین برده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to become worn away or eaten into.
• مترادف: wear away
• مشابه: corrode, fret, perish, rot, wash, wash away, wear
• مترادف: wear away
• مشابه: corrode, fret, perish, rot, wash, wash away, wear
- Where topsoil erodes, deserts sometimes form.
[ترجمه گوگل] جایی که خاک سطحی فرسایش می یابد، گاهی اوقات بیابان ها تشکیل می شوند
[ترجمه ترگمان] جایی که خاک سطحی و صحراها بعضی وقت ها شکل می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] جایی که خاک سطحی و صحراها بعضی وقت ها شکل می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید