eristic

/eˈrɪstɪk//eˈrɪstɪk/

معنی: اهل مباحثه، بحی و جدلی، مباحثهای
معانی دیگر: وابسته به جدل و بحث سوفسطایی، سفسطی، سفسطه انگیز، استدلال پوچ، بحک و جدلی

جمله های نمونه

1. Heatstroke of a beggar faints, passerby crowds around, eristic in succession.
[ترجمه گوگل]گرمازدگی یک گدا بیهوش می شود، رهگذر ازدحام می کند، متوالی
[ترجمه ترگمان]عابر یک گدا در حالی که در حال ضعف است در حال غش و ضعف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The spot surrounded many people very quickly, everybody is eristic in succession.
[ترجمه گوگل]این نقطه خیلی سریع افراد زیادی را احاطه کرد، همه متوالی اریستیک هستند
[ترجمه ترگمان]این محل بسیاری از مردم را خیلی سریع احاطه کرده است، همه در حال جانشینی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I am going to do it in a mode that one could call eristic.
[ترجمه گوگل]من قصد دارم آن را در حالتی انجام دهم که می توان آن را اریستیک نامید
[ترجمه ترگمان]من این کار را در حالتی انجام می دهم که کسی بتواند اسمش را \"eristic\" بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Gap of town dweller income is pulled ceaselessly big, the central point that already made attention of all circles of Inner Mongolia society and eristic popular topic.
[ترجمه گوگل]شکاف درآمد ساکنان شهر بی وقفه بزرگ می شود، نقطه مرکزی که قبلاً توجه همه محافل جامعه مغولستان داخلی و موضوع محبوب قدیمی را به خود جلب کرده است
[ترجمه ترگمان]شکاف درآمد خانوار شهری بی وقفه بزرگ است، نقطه مرکزی که در حال حاضر توجه همه محافل جامعه مغولستان مرکزی و موضوع محبوب را به خود جلب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Small chicken egg, became streets and lanes again of late the focus with eristic people.
[ترجمه گوگل]تخم مرغ کوچک، اخیراً دوباره به خیابان ها و کوچه ها تبدیل شد که مورد توجه افراد قدیمی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]تخم مرغ کوچک، خیابان ها و مسیرها را دوباره در اواخر دهه تمرکز با eristic نفر تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Based on the linear induction motor(LIM) running chara ct eristic of the metro vehicle, the control method of the linear induction motor is probed.
[ترجمه گوگل]بر اساس عملکرد موتور القایی خطی (LIM) در حال اجرا در وسیله نقلیه مترو، روش کنترل موتور القایی خطی بررسی می شود
[ترجمه ترگمان]براساس موتور القایی خطی (LIM)که chara ct از وسیله نقلیه مترو را اجرا می کند، روش کنترل موتور القایی خطی مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A solid - state photosensitive electron device whose current voltage charact eristic is a function of incident radiation.
[ترجمه گوگل]یک دستگاه الکترونی حساس به نور حالت جامد که مشخصه ولتاژ فعلی آن تابعی از تابش فرودی است
[ترجمه ترگمان]یک دستگاه الکترونی حالت حساس نسبت به نور است که ولتاژ فعلی آن charact eristic تابعی از تابش تصادفی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اهل مباحثه (اسم)
eristic, disputant

بحی و جدلی (صفت)
eristic

مباحثه ای (صفت)
controversial, eristic

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to controversy or argument
art of logical disputation; person who likes to dispute; controversialist

پیشنهاد کاربران

بپرس