erased

/ɪˈreɪs//ɪˈreɪz/

پاک کردن، اثارچیزی را از بین بردن، خراشیدن، تراشیدن، محوکردن پاک کردن

جمله های نمونه

1. they erased the date on the document and inserted a false one
آنان تاریخ روی سند راپاک کردند و یک تاریخ جعلی به جای آن نوشتند.

انگلیسی به انگلیسی

• rubbed off; totally removed

پیشنهاد کاربران

بپرس