era

/ˈerə//ˈɪərə/

معنی: عصر، دوره، عهد، دوران، تاریخ، عصرتاریخی، اغاز تاریخ
معانی دیگر: (روش نشان دادن زمان با آغاز از زمانی معین) تقویم، گاه شماری، نقطه ی عطف، نقطه ی بازگشت (تاریخ یا رویدادی که آغاز دوره یا فصل مهمی از چیزی را مشخص می کند)، مبدا تاریخ، زمانه، روزگار، (هر یک از پنج دوران اصلی که اعصار زمین شناسی را به آن تقسیم می کنند) دوران (در برابر: دور epoch و دوره period)، تاری، اغاز تاری

بررسی کلمه

اختصار ( abbreviation )
• : تعریف: abbreviation of "Equal Rights Amendment," a proposed amendment to the U.S. Constitution that would prohibit the infringement of rights because of gender.

جمله های نمونه

1. an era of progress
عصر ترقی

2. a new era in the composition of bilingual dictionaries
دورانی نوین در نگارش فرهنگ های دو زبانه

3. during the era of the silents
در دوران فیلم های صامت

4. the christian era
گاه شماری مسیحی (مبنا قرار دادن میلاد مسیح)

5. the feudal era
دوران ملوک الطوایفی (زمین سالاری)

6. the paleozoic era
دوران کهن

7. the roman era was computed from the date when rome was supposedly founded
تقویم رومی از زمان فرضی بنیادگذاری روم آغاز می شد.

8. the victorian era
دوره ی ویکتوریا

9. a hundred years before the christian era
صد سال پیش از میلاد مسیح (پیش از تاریخ مسیحی)

10. an opportunity to usher in an new era of peace in europe
فرصتی برای به وجود آوردن دوران جدید صلح در اروپا

11. she costarred with some of the most famous actors of that era
او با برخی از معروفترین هنرپیشگان آن زمان هم بازیگری کرد.

12. a geological period is longer than an epoch and shorter than an era
دوره ی زمین شناسی از دور طولانی تر و از دوران کوتاه تر است.

13. The president's speech heralds a new era in foreign policy.
[ترجمه گوگل]سخنرانی رئیس جمهور نوید عصر جدیدی در سیاست خارجی است
[ترجمه ترگمان]سخنرانی رئیس جمهور نوید بخش جدیدی از سیاست خارجی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The moon landing inaugurated a new era in space exploration.
[ترجمه گوگل]فرود بر ماه، عصر جدیدی را در اکتشافات فضایی آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]فرود ماه یک دوره جدید در اکتشافات فضایی را آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It's the end of an era.
[ترجمه گوگل]پایان یک دوره است
[ترجمه ترگمان]این پایان یک دوره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. We are in a new era of information.
[ترجمه گوگل]ما در دوره جدیدی از اطلاعات هستیم
[ترجمه ترگمان]ما در عصر جدیدی از اطلاعات هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She envisages an era of great scientific discoveries.
[ترجمه گوگل]او دوره ای از اکتشافات علمی بزرگ را پیش بینی می کند
[ترجمه ترگمان]او یک دوره از کشفیات علمی بزرگ را در نظر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The Christian era starts with the birth of Christ.
[ترجمه گوگل]دوران مسیحیت با تولد مسیح آغاز می شود
[ترجمه ترگمان]عصر مسیحیان با تولد مسیح آغاز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. How many a man has dated a new era in his life from the reading of a book!
[ترجمه گوگل]چه بسیار مردی که از خواندن یک کتاب تاریخ جدیدی را در زندگی خود رقم زده است!
[ترجمه ترگمان]چند نفر تاریخ جدید را در زندگی خود از کتاب خواندن کتابی قرار داده اند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Concorde inaugurateda new era in aeroplane travel.
[ترجمه گوگل]کنکورد عصر جدیدی را در سفر با هواپیما افتتاح کرد
[ترجمه ترگمان]هواپیماهای کنکورد در حال سفر به عصر جدید هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. It was a new era in the history of our country.
[ترجمه گوگل]دوران جدیدی در تاریخ کشور ما بود
[ترجمه ترگمان]این یک دوره جدید در تاریخ کشورمان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عصر (اسم)
afternoon, age, era, evening, time, period, epoch

دوره (اسم)
space, course, age, era, period, term, cycle, set, periodicity, periphery, stretch, spell, circuit, stadium, epoch, felly

عهد (اسم)
swear, agreement, covenant, treaty, pact, promise, word, oath, vow, age, era, time, epoch

دوران (اسم)
era, circulation, revolution, race, season, rotation, vertigo

تاریخ (اسم)
era, history, date

عصرتاریخی (اسم)
era, epoch

اغاز تاریخ (اسم)
era

تخصصی

[عمران و معماری] دوران
[زمین شناسی] دوران (واحد زمان زمین شناختی) از تقسیمات اصلی زمان زمین شناسی است, دوران ها به برهه های کوچکتری موسوم به دوره تقسیم می شوند.

انگلیسی به انگلیسی

• proposal for an amendment to the u.s. constitution that would make gender discrimination unconstitutional (as opposed to merely illegal as it is today)
(baseball) statistic that details the average number of runs scored against a pitcher per nine innings
period of time generally marked by a distinctive event or characteristic
an era is a period of time that is considered as a single unit because it has a particular feature.

پیشنهاد کاربران

1. عصر. دوره. دوران 2. ( زمین شناسی ) دوران
مثال:
the threshold of a new era
سرآغاز یک عصر و دوره جدید
دوره
مثال: The Renaissance was an era of great cultural and artistic achievement.
رنسانس دوره ای از دستاوردهای فرهنگی و هنری بزرگ بود.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
eras apart
دورانهای متفاوت
the extinct animals used to live in" eras "apart
همچنین اگه به صورت سرواژه ERA باشه، در مجلس امریکا، به معنی Equal Rights Amendment یا لایحه ی حقوق برابر هستش.
عهد ( دور ) = epoch
دوره = period
دوران = era
اَبَردوران = eon
ابردوران > دوران > دوره > عهد
eon > era > period > epoch
era ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: دوران 2
تعریف: واحد زمان زمین شناختی که از اَبَردوران کوچک تر است
زمانه: فاصله طولانی و بلند زمانی از تاریخ
نمونه:
زمانه مسیحیت از زادمان حضرت عیسی آغاز شد.
با سقوط کمونیسم ( هَمدارگرایی ) زمانه ی نوینی آمد.
ما در زمانه ی اطلاعات زندگی میکنیم.
بد زمانه ی شده است.
به زبان آبانیایی هم یعنی باد .
یک دوره یابرهه زمانی که با اتفاق یاویژگی خاصی متمایزشده، مثل عصر تکنولوژی یا دورانی که ازیک اتفاق خاص محاسبه میشود، مثلا تاریخ میلادی که میلاد عیسی محاسبه میشود
مقطعی خاص اززمان مثل: ، دوران، عصر، عهد، تاریخ ( مثل تاریخ یک روز_یا تاریخ بمعنی قسمتی ازگذشته ) آغاز یامبداء تاریخ
age
دوره و زمونه
بازه زمانی
SYN
age
عصر, دوره
افسونگر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس