equitable

/ˈekwətəbl̩//ˈekwɪtəbl̩/

معنی: منصف، متساوی
معانی دیگر: منصفانه، آزرمانه، دادورانه، برابر نگرانه، با انصاف، آزرمین، (حقوق) وابسته به قوانین انصاف (رجوع شود به: equity)، وابسته به دادگاه انصاف

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: equitably (adv.), equitableness (n.)
(1) تعریف: characterized by fairness; just.
مترادف: evenhanded, fair, fair-minded, honest, impartial, just, unprejudiced
متضاد: discriminatory, inequitable, unfair
مشابه: candid, even, objective, open-minded, principled, reasonable, square, tolerant, unbiased, valid

- He dealt with his children in an equitable manner in his will.
[ترجمه نیلوفر] او با فرزندانش در یک رفتار منصفانه دست و پنجه نرم کرد توی وصیت نامه اش
|
[ترجمه گوگل] او در وصیت خود با فرزندانش به شیوه ای عادلانه رفتار می کرد
[ترجمه ترگمان] او با فرزندان خود به شیوه ای عادلانه رفتار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in law, pertaining to or applying in the equity courts, as distinguished from courts of the common law.

جمله های نمونه

1. equitable treatment
رفتار منصفانه

2. an equitable price
قیمت عادلانه

3. He has urged them to come to an equitable compromise that gives Hughes his proper due.
[ترجمه گوگل]او از آنها خواسته است که به یک مصالحه عادلانه برسند که حق او را به هیوز بدهد
[ترجمه ترگمان]او از آن ها خواسته است تا به یک سازش عادلانه برسند که به شرکت هیوز درست باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Each person must have an equitable share.
[ترجمه گوگل]هر فرد باید یک سهم عادلانه داشته باشد
[ترجمه ترگمان]هر فرد باید سهم مساوی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The beneficiaries will acquire an equitable interest and, therefore, an equitable lease.
[ترجمه گوگل]ذینفعان سود منصفانه و در نتیجه اجاره منصفانه به دست خواهند آورد
[ترجمه ترگمان]در نتیجه افراد ذی نفع یک مورد عادلانه و در نتیجه یک اجاره عادلانه به دست خواهند آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For example your own columns continually describe Equitable as if it is bankrupt, in trouble, or in crisis.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، ستون های خود شما به طور مداوم Equitable را طوری توصیف می کنند که گویی ورشکسته، در مشکل یا در بحران است
[ترجمه ترگمان]برای مثال، ستون های خود به طور مستمر Equitable را توصیف می کنند، گویی که ورشکسته شده، یا در بحران یا در بحران
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In each case two ingredients lead to more equitable educational experiences.
[ترجمه گوگل]در هر مورد دو عنصر منجر به تجارب آموزشی عادلانه تر می شود
[ترجمه ترگمان]در هر مورد، دو جز به تجربیات آموزشی برابر منجر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. However, the change in the equitable interests must be evidenced.
[ترجمه گوگل]با این حال، تغییر در منافع عادلانه باید اثبات شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، تغییر در منافع منصفانه باید مشهود باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It provides a reasonably equitable and comprehensive service to the whole population at remarkably small cost.
[ترجمه گوگل]این خدمات نسبتاً منصفانه و جامع را با هزینه بسیار کم به کل جمعیت ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این شرکت خدمات عادلانه و منصفانه ای را برای کل مردم با هزینه بسیار کوچک فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But the rebels introduced an equitable tax system and an agrarian reform program, distributing land to poor villagers.
[ترجمه گوگل]اما شورشیان یک سیستم مالیاتی عادلانه و یک برنامه اصلاحات ارضی را معرفی کردند و زمین را بین روستاییان فقیر توزیع کردند
[ترجمه ترگمان]اما شورشیان یک سیستم مالیاتی عادلانه و یک برنامه اصلاح ارضی را معرفی کردند و زمین ها را به روستاییان فقیر تقسیم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Equitable debacle has brought renewed accusations of mis-selling and turned a spotlight on the effectiveness of regulation.
[ترجمه گوگل]انحطاط عادلانه بار دیگر اتهامات نادرست فروش را به همراه داشته است و توجه را به اثربخشی مقررات معطوف کرده است
[ترجمه ترگمان]افتضاح Equitable اتهامات جدید فروش نادرست را به ارمغان آورده است و بر اثربخشی مقررات نظارت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Equitable does not allow paid-up contracts, so policyholders have to encash their plans or continue to make contributions.
[ترجمه گوگل]Equitable اجازه قراردادهای پرداخت شده را نمی دهد، بنابراین بیمه شدگان باید برنامه های خود را نقد کنند یا به مشارکت خود ادامه دهند
[ترجمه ترگمان]Equitable به قراردادهای پرداختی اجازه نمی دهد، بنابراین policyholders باید برنامه خود را اولویت بندی کنند و یا به مشارکت ادامه دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Presumably the reason why the bank has an equitable proprietary interest is that the law imposes a constructive trust.
[ترجمه گوگل]احتمالاً دلیل اینکه بانک دارای سود مالکانه عادلانه است این است که قانون یک اعتماد سازنده را تحمیل می کند
[ترجمه ترگمان]احتمالا دلیل اینکه چرا این بانک یک منفعت اختصاصی منصفانه دارد این است که این قانون یک اعتماد سازنده را تحمیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It left the old equitable assignment untouched, and it may be used still.
[ترجمه گوگل]این تخصیص عادلانه قدیمی دست نخورده باقی گذاشت و ممکن است هنوز هم از آن استفاده شود
[ترجمه ترگمان]این کار، تکلیف equitable را دست نخورده باقی گذاشت، و هنوز هم ممکن است مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منصف (صفت)
just, square, fair, unprejudiced, equitable

متساوی (صفت)
equal, equitable

تخصصی

[حقوق] عادلانه، منصفانه، مبتنی بر قاعده انصاف
[ریاضیات] عادلانه، منصف

انگلیسی به انگلیسی

• just, honest, fair
in an equitable system, everyone is treated equally; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Fair, impartial ⚖️
🔍 مترادف: Just
✅ مثال: The judge made an equitable decision based on the evidence presented.
✅منصفانه - عادلانه
De - dollarization is no longer a matter of if, but when — and is a national security concern, says International Crisis Group cochair
. . .
A multipolar monetary system might ⭐provide a more equitable playing field⭐ to poorer countries and just maybe give the U. S. and the world longer - term economic and political stability, Giustra wrote. "The likely outcome of this would still be quite chaotic and involve a drop in the standard of living for Americans
...
[مشاهده متن کامل]

BusinessInsider. com@

معقولانه
اصل انصاف در حقوق بین الملل
عادلانه
واقعی
بدون تبعیض
برابر
قابل تسهیم ( به صورت سهام شرکتی )

بپرس