فعل گذرا ( transitive verb )حالات: equips, equipping, equipped
• (1)تعریف: to furnish with necessary tools or means to accomplish a task. • مترادف: accouter, fit, outfit, rig • مشابه: arm, furnish, gird, prepare, provide, ready, supply
- The army equipped each soldier with a rifle.
[ترجمه A.vv.A] ارتش هریک از سربازان را با تفنگ مجهز کرد
|
[ترجمه گوگل] ارتش هر سرباز را با یک تفنگ مجهز کرد [ترجمه ترگمان] ارتش هر سرباز را با تفنگ مجهز می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Intensive training equipped him well for the challenges of the new job.
[ترجمه گوگل] آموزش فشرده او را برای چالش های شغل جدید به خوبی تجهیز کرد [ترجمه ترگمان] آموزش فشرده او را به خوبی برای چالش های کار جدید مجهز کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: to dress up. • مترادف: array, attire, clothe, deck out, dress, rig out • مشابه: bedeck, caparison, garb, outfit, trap out
- He came to the party equipped in his best clothes.
[ترجمه گوگل] او با بهترین لباس خود به مهمانی آمد [ترجمه ترگمان] به the که در بهترین لباس های او مجهز بودند، رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. he went back to school to equip himself for a career in teaching
به مدرسه بازگشت تا خود را برای کار معلمی آماده کند.
2. It's going to cost $4 million to equip the hospital.
[ترجمه مجتبی] این شرکت برای تجهیزات بیمارستان ۴ میلیون دولاری هزینه خواهد کرد
|
[ترجمه گوگل]برای تجهیز بیمارستان 4 میلیون دلار هزینه می شود [ترجمه ترگمان]این شرکت برای تجهیز بیمارستان ۴ میلیون دلار هزینه خواهد داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. They become obsessed with trying to equip their vehicles with gadgets to deal with every possible contingency.
[ترجمه گوگل]آنها در تلاش برای تجهیز وسایل نقلیه خود به ابزارهایی برای مقابله با هر حادثه احتمالی وسواس زیادی پیدا می کنند [ترجمه ترگمان]آن ها به تلاش برای تجهیز وسایل نقلیه خود با ابزار و ابزار برای مقابله با هر احتمالی ممکن تبدیل می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. We should equip our child with a good education.
[ترجمه گوگل]ما باید فرزندمان را به یک آموزش خوب مجهز کنیم [ترجمه ترگمان]ما باید فرزندانمان را با تحصیلات خوب مجهز کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. They can't afford to equip their army.
[ترجمه گوگل]آنها توان تجهیز ارتش خود را ندارند [ترجمه ترگمان]آن ها نمی توانند ارتش خود را تجهیز کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She got a bank loan to rent and equip a small workshop.
[ترجمه گوگل]او برای اجاره و تجهیز یک کارگاه کوچک وام بانکی گرفت [ترجمه ترگمان]او یک وام بانکی برای اجاره و تجهیز یک کارگاه کوچک دریافت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. A basic two-hour first aid course would equip you to deal with any of these incidents.
[ترجمه گوگل]یک دوره اولیه دو ساعته کمک های اولیه شما را برای مقابله با هر یک از این حوادث مجهز می کند [ترجمه ترگمان]یک دوره دو ساعته کمک های اولیه برای مقابله با هر یک از این حوادث به شما کمک خواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Proper education will equip one for a job.
[ترجمه گوگل]تحصیلات مناسب فرد را برای یک شغل مجهز می کند [ترجمه ترگمان]آموزش مناسب یک شغل را برای یک شغل مجهز می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Your education will equip you to earn a good living.
[ترجمه گوگل]تحصیلات شما را برای کسب درآمد خوب تجهیز می کند [ترجمه ترگمان]آموزش شما به شما کمک خواهد کرد تا زندگی خوبی داشته باشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. We equip students with the skills they will need once they leave college.
[ترجمه گوگل]ما دانش آموزان را به مهارت هایی مجهز می کنیم که پس از ترک کالج به آنها نیاز دارند [ترجمه ترگمان]ما دانش آموزان را با مهارت هایی که زمانی کالج را ترک می کنند مجهز می کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Owners of restaurants would have to equip them to admit disabled people.
[ترجمه گوگل]صاحبان رستوران ها باید آنها را برای پذیرش افراد معلول مجهز کنند [ترجمه ترگمان]صاحبان رستوران ها باید آن ها را مجهز کنند تا افراد معلول را پذیرش کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. We must equip young teachers to deal with difficult children.
[ترجمه گوگل]ما باید معلمان جوان را برای مقابله با کودکان دشوار مجهز کنیم [ترجمه ترگمان]ما باید معلمان جوان را مجهز کنیم تا با کودکان مشکل برخورد کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A good education should equip you for life.
[ترجمه گوگل]یک آموزش خوب باید شما را برای زندگی مجهز کند [ترجمه ترگمان]آموزش عالی باید شما را برای زندگی مجهز کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Please equip yourself with a sharp pencil and a rubber for the exam.
[ترجمه گوگل]لطفاً برای امتحان خود را با یک مداد تیز و یک لاستیک مجهز کنید [ترجمه ترگمان]لطفا خودتان را با یک مداد و یک لاستیک برای امتحان مجهز کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The course aims to equip people with the skills necessary for a job in this technological age.
[ترجمه گوگل]هدف از این دوره، تجهیز افراد به مهارت های لازم برای شغل در این عصر تکنولوژیکی است [ترجمه ترگمان]هدف این دوره تجهیز افراد با مهارت های لازم برای شغلی در این عصر فن آوری است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• provide with the required equipment, supply with necessary materials if you equip yourself with something, or if someone equips you with it, you obtain it for a particular purpose. if something is equipped with a particular feature, it has it. if something equips you for a task or experience, it prepares you mentally for it.
پیشنهاد کاربران
۱. مجهز کردن. تجهیز کردن ۲. آماده کردن مثال: all bedrooms are equipped with a color TV. همه اتاق خوابها به یک تلوزیون رنگی مجهز شده اند.
equip تجهیز کردن facilitate تسهیل کردن provide فراهم کردن PAY ATTENTION : do not use these three verbs instead