equalize

/ˈiːkwəˌlaɪz//ˈiːkwəlaɪz/

معنی: برابر شدن با، مساوی کردن، مانند کردن
معانی دیگر: برابر کردن، مساوات برقرار کردن، هم شکل کردن، یکدست کردن، هم تراز کردن، هم پایه کردن، هم سنگ کردن، هم زینه کردن، (انگلیس) برابر کردن امتیاز (در مسابقه)، یکسان کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: equalizes, equalizing, equalized
مشتقات: equalization (n.)
(1) تعریف: to make of equal value to.
مشابه: even, level

(2) تعریف: to make uniform; standardize.
مشابه: even

جمله های نمونه

1. a rod to equalize the pressure on a set of springs
میله ای برای تنظیم یکنواخت فشار وارده بر فنرها

2. a law framed to equalize the tax burden
قانونی که برای تعدیل فشار مالیات (بر مردم) تدوین شده است

3. they are trying to equalize everyone's educational opportunity
آنان می کوشند فرصت های آموزشی مساوی در اختیار همه قرار دهند.

4. Such measures are needed to equalize wage rates between countries.
[ترجمه گوگل]چنین اقداماتی برای یکسان سازی نرخ دستمزد بین کشورها مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]چنین اقداماتی برای یک سان سازی نرخ دست مزد بین کشورها مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We have tried to equalize the workload between the different teachers.
[ترجمه گوگل]ما سعی کرده‌ایم حجم کار را بین معلمان مختلف برابر کنیم
[ترجمه ترگمان]ما تلاش کرده ایم که بار کاری بین معلمان مختلف را یک سان کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They are putting pressure on the government to equalize state pension ages between men and women.
[ترجمه گوگل]آنها بر دولت فشار می آورند تا سن بازنشستگی دولتی بین مردان و زنان برابر شود
[ترجمه ترگمان]آن ها بر دولت فشار می آورند تا سن بازنشستگی دولت بین مردان و زنان را افزایش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We need to equalize the workload among the teaching staff.
[ترجمه گوگل]ما باید حجم کار را در بین کادر آموزشی یکسان کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید حجم کار در میان کارکنان آموزشی را یک سان کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Let's equalize the duties among all employees in this office.
[ترجمه گوگل]بیایید وظایف را بین همه کارکنان این اداره یکسان کنیم
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید وظایف بین تمام کارمندان این دفتر را یک سان کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A database framework allows you to equalize them to some extent.
[ترجمه گوگل]یک چارچوب پایگاه داده به شما اجازه می دهد تا آنها را تا حدی برابر کنید
[ترجمه ترگمان]یک چارچوب اطلاعاتی به شما این امکان را می دهد که آن ها را تا حدودی یک سان کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Attempts were made to equalize property.
[ترجمه گوگل]تلاش هایی برای یکسان سازی اموال انجام شد
[ترجمه ترگمان]تلاش هایی برای جمع کردن اموال به عمل آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. a policy to equalize the distribution of resources throughout the country.
[ترجمه گوگل]سیاست یکسان سازی توزیع منابع در سراسر کشور
[ترجمه ترگمان]یک سیاست برابری توزیع منابع در سراسر کشور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. BTTERY EFFICIENCY. 24 V accessory to equalize cells, extend battery life.
[ترجمه گوگل]بازده باتری لوازم جانبی 24 ولت برای یکسان کردن سلول ها، افزایش عمر باتری
[ترجمه ترگمان]BTTERY کارایی لوازم جانبی ۲۴ V که به سلول ها اضافه می شوند، عمر باتری را گسترش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The conventional blind identification algorithms cannot and equalize time - varying channels well.
[ترجمه گوگل]الگوریتم‌های شناسایی کور مرسوم نمی‌توانند و کانال‌های متفاوت زمان را به خوبی برابر می‌کنند
[ترجمه ترگمان]الگوریتم های شناسایی کور سنتی نمی توانند و کانال های زمان متغیر را به خوبی برابر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They equalize future and past by remembering neither.
[ترجمه گوگل]آنها آینده و گذشته را با به خاطر سپردن هیچ کدام برابر می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها با به خاطر سپردن هیچ کدام، آینده و گذشته را یک سان می سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برابر شدن با (فعل)
equal, equalize

مساوی کردن (فعل)
equalize

مانند کردن (فعل)
equalize, liken

تخصصی

[کامپیوتر] متعادل سازی، مساوی سازی فیلتری برای عکس رنگی که امکان دستکاری در مقادیر روشن و تیره ی عکس رنگی را می دهد، با تغییر مقادیر نمایش داده شده در هیستوگرام، می توان نورهای تیره را تصحیح نمود . کنترل است ( هماهنگی سایه روشنها ) را افزایش داد . و تاثیرات هنری غیر معمولی را ایجاد کرد. این عمل ظاهر اشیائی را که روشنایی شان مانند زمینه شان است . بهبود می بخشد .
[ریاضیات] تساوی، مساوی شدن، مساوی کردن، برابر کردن، یکسان کردن

انگلیسی به انگلیسی

• make equal; make uniform, become equal (also equalise)
to equalize a situation, society, or system means to give everyone the same rights or opportunities in a particular area, for example society, education, wealth, etc.
in a game such as football, if a team or player equalizes, they score a goal that makes the score of the two teams equal.

پیشنهاد کاربران

گل مساوی را زدن
برابر کردن
هموار کردن ، صاف کردن

بپرس