epitome

/əˈpɪtəmi//ɪˈpɪtəmi/

معنی: خلاصه، خلاصه رئوس مطالب
معانی دیگر: نمونه، مظهر، تجلی، مختصر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: epitomic (adj.), epitomical (adj.)
(1) تعریف: a person, thing, or action that represents the essence, or serves as the purest example, of some quality or type.
مشابه: apotheosis, crown, ideal, personification

- He is the epitome of rudeness.
[ترجمه بیدارمغز] او تجلی بی رحمی است
|
[ترجمه گوگل] او مظهر بی ادبی است
[ترجمه ترگمان] او مظهر بی ادبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a brief summary that gives the essence of a longer work.
مشابه: outline

جمله های نمونه

1. my mother was the epitome of kindness
مادرم نمونه ی مهربانی بود.

2. the british system of government is the epitome of traditionalism
نظام حکومت انگلستان مظهر سنت گرایی است.

3. She looked the epitome of elegance.
[ترجمه گوگل]او مظهر ظرافت به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]او خلاصه ای از ظرافت و ظرافت به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This handbook is a neat epitome of everyday hygiene.
[ترجمه گوگل]این کتاب راهنما تجسمی منظم از بهداشت روزمره است
[ترجمه ترگمان]این کتابچه راهنمای تمیز و تمیز از بهداشت روزمره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Even now in her sixties, she is the epitome of French elegance.
[ترجمه گوگل]حتی اکنون در دهه شصت خود، او مظهر ظرافت فرانسوی است
[ترجمه ترگمان]حتی حالا در دهه شصت، او خلاصه ای از سلیقه فرانسوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is the epitome of a modern young man.
[ترجمه گوگل]او مظهر یک جوان مدرن است
[ترجمه ترگمان]او مظهر یک جوان مدرن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was the very epitome of evil.
[ترجمه گوگل]او مظهر شر بود
[ترجمه ترگمان]او خلاصه ای از شیطان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Seen by romantic eyes it is the epitome of the nobility of nature, but what is the truth of the situation?
[ترجمه گوگل]دیده شدن با چشمان عاشقانه، مظهر اشراف طبیعت است، اما حقیقت این وضعیت چیست؟
[ترجمه ترگمان]در نگاه عاشقانه، تصویر مظهر نجابت طبیعت است، اما حقیقت این است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Caldecott was the epitome of the public school chump that Nick detested.
[ترجمه گوگل]کالدکات مظهر بچه مدرسه دولتی بود که نیک از آن متنفر بود
[ترجمه ترگمان]Caldecott خلاصه ای از the مدرسه بود که نیک از آن متنفر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Send the epitome or abstract of an unregistered title, or Office Copy Entries and filed plan with the draft contract.
[ترجمه گوگل]نمونه یا چکیده یک عنوان ثبت نشده یا طرح کپی دفتر و طرح پرونده را همراه با پیش نویس قرارداد ارسال کنید
[ترجمه ترگمان]یا خلاصه یا چکیده یک عنوان ثبت نشده را بفرستید یا دفتر Copy و طرح را با پیش نویس قرارداد تنظیم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Taylor was the epitome of the leader as facilitator.
[ترجمه گوگل]تیلور مظهر رهبر به عنوان تسهیل کننده بود
[ترجمه ترگمان]تیلور مظهر رهبر به عنوان تسهیل کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This is the epitome of the Corinthian overrealized eschatology.
[ترجمه گوگل]این مظهر آخرت شناسی بیش از حد درک شده قرنتی است
[ترجمه ترگمان]این خلاصه ای از the overrealized Corinthian است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Epithets can be abusive: You clumsy fool! epitome A short summary of a speech or book.
[ترجمه گوگل]القاب می توانند توهین آمیز باشند: ای احمق دست و پا چلفتی! epitome خلاصه ای کوتاه از یک سخنرانی یا کتاب
[ترجمه ترگمان]epithets می تواند بد باشد: احمق دست و پا چلفتی! خلاصه ای کوتاه از یک سخنرانی و یا یک کتاب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Roses always seemed more personal; the very epitome of romance.
[ترجمه گوگل]گل رز همیشه شخصی تر به نظر می رسید مظهر عاشقانه
[ترجمه ترگمان]گل رز همیشه more به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خلاصه (اسم)
compendium, summary, short, abridgment, epitome, abstract, synopsis, substance, digest, compend, extract, adumbration, essence, review, condensation, upshot, sketch, gist, outline, resume, wrap-up

خلاصه رئوس مطالب (اسم)
precis, epitome

انگلیسی به انگلیسی

• summary, embodiment, archetype, exemplar
if you say that someone or something is the epitome of a particular thing, you mean that they are a perfect example of it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: A perfect example or representation of a quality or type 🌟
🔍 مترادف: Embodiment
✅ مثال: He is the epitome of professionalism in the workplace.
بهترین نمونه ، مثال بارز، الگو ، سرمشق
the epitome of something
the typical or highest example of a stated quality, as shown by a particular person or thing
نمونه بارز یا بالاترین کیفیت مشخص، همانطور که توسط شخص یا چیز خاصی نشان داده شده است
...
[مشاهده متن کامل]

مظهر، نمونه، نماد
Even now in her sixties, she is the epitome of French elegance.
Queen Margrethe is the epitome of Denmark and throughout the years has put words and feelings into who we are as a people and as a nation.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/epitome
و با epidemic به معنی همه گیری متفاوته
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : epitomize
✅️ اسم ( noun ) : epitome
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
🔊 دوستان دقت کنید که تلفظ درست این کلمه {اِپیتِمی} می باشد
تجلی گاه
تماشاگاه
تماشاگه
جلوه گاه
محل ظهور
منظر
تجلی
نمود
نماد
نشانه
جلوه
مثال بارز
نموعه اعلی
مظهر
نمونه

بپرس