1. the epithet "egghead" is sometimes used for an "intellectual"
واژه ی ((سر تخم مرغی)) صفتی است که گاهی به جای ((متفکر)) به کار می رود.
2. The opera-singer's 104-kilo frame has earned him the epithet of 'Man Mountain' in the press.
 [ترجمه گوگل]قاب 104 کیلویی این خواننده اپرا لقب "کوه مرد" را در مطبوعات به ارمغان آورده است 
[ترجمه ترگمان]کادر ۱۰۴ کیلو خواننده اپرا به او لقب کوه مرد را در مطبوعات داده است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
3. He hardly deserves the epithet 'fascist'.
 [ترجمه گوگل]او به سختی سزاوار لقب "فاشیست" است 
[ترجمه ترگمان]اون به سختی لیاقت یه لقب فاشیست رو داره 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
4. Gross would be another epithet for it.
 [ترجمه گوگل]گروس لقب دیگری برای آن خواهد بود 
[ترجمه ترگمان]نفرت انگیز برای آن یک لقب دیگر خواهد بود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
5. Unessential is actually an unfair epithet when applied to sticky buns.
 [ترجمه گوگل]زمانی که روی نان های چسبناک به کار می رود، غیر ضروری در واقع یک لقب ناعادلانه است 
[ترجمه ترگمان]در واقع در هنگام استفاده از نان های چسبنده به عنوان یک صفت ناعادلانه تلقی می شود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
6. In Sicily Bona Dea was probably an epithet for Demeter.
 [ترجمه گوگل]در سیسیل Bona Dea احتمالاً لقبی برای Demeter بود 
[ترجمه ترگمان]در سیسیل، Dea برای Demeter لقب \"لقب\" به حساب می آمد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
7. The former epithet is apt, the latter less so.
 [ترجمه گوگل]لقب اولی مناسب است، دومی کمتر 
[ترجمه ترگمان]این لقب سابق به هر جهت کم تر است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
8. Much falsified criticism, together with the slandering epithet like "anti-partyism", "Rightism" did her severe detriment.
 [ترجمه گوگل]انتقادهای جعلی زیاد، همراه با لقب تهمتآمیز «حزبستیزی»، «راستگرایی» به شدت به او آسیب زد 
[ترجمه ترگمان]بسیاری از انتقادات تحریف شده، همراه با slandering به عنوان \"ضد -\"، به ضرر شدید او عمل کردند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
9. Transferred epithet, a super - conventional collocation, is composed of a transferred epithet and its new modified object.
 [ترجمه گوگل]لقب منتقل شده، یک ترکیب فوق متعارف، از یک لقب منتقل شده و شیء تغییر یافته جدید آن تشکیل شده است 
[ترجمه ترگمان]این توصیف، یک همنشینی بسیار معمولی، از یک لقب انتقالی و شی تغییر یافته جدید آن تشکیل شده است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
10. Since Transferred Epithet to the unique - aesthetic features, Making it in modern society have been widely applied.
 [ترجمه گوگل]از زمان انتقال لقب به ویژگی های منحصر به فرد - زیبایی شناختی، ساخت آن در جامعه مدرن به طور گسترده ای به کار گرفته شده است 
[ترجمه ترگمان]از آنجا که Transferred به ویژگی های منحصر به فرد زیبایی شناختی منتقل می شود، استفاده از آن در جامعه مدرن به طور گسترده اعمال شده است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
11. The specific epithet variously did or did not repeat a key word from the phrase - name.
 [ترجمه گوگل]لقب خاص به طور مختلف یک کلمه کلیدی را از عبارت - نام تکرار کرد یا نکرد 
[ترجمه ترگمان]این صفت خاص هر یک از آن ها را بر زبان می آورد و یا کلمات کلیدی را از جمله آن تکرار نمی کرد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
12. From the deep structure of transferred epithet, its internal language meaning can be tenable.
 [ترجمه گوگل]از ساختار عمیق لقب منتقل شده، معنای زبانی درونی آن قابل اثبات است 
[ترجمه ترگمان]از ساختار عمیق صفت منتقل شده، به معنای زبان داخلی آن می تواند منطقی به نظر برسد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
13. Indeed, some observers fear that anti - science epithet is in danger of becoming meaningless.
 [ترجمه گوگل]در واقع، برخی از ناظران می ترسند که عنوان ضد علم در خطر بی معنی شدن باشد 
[ترجمه ترگمان]در واقع، برخی ناظران می ترسند که epithet ضد علمی در خطر تبدیل شدن به بی معنی باشد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
14. An epithet that sums up my feelings.
 [ترجمه گوگل]لقبی که احساسات من را خلاصه می کند 
[ترجمه ترگمان]یک نوع صفت که به احساسات من توجه می کند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
15. Transferred epithet is a very figure of speech of great importance in language use.
 [ترجمه گوگل]لقب منتقل شده یک شکل گفتاری بسیار مهم در استفاده از زبان است 
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک توصیف بسیار مهم از اهمیت بسیار در استفاده از زبان نیز شناخته می شود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید