1. an episodic life
یک زندگی پررخداد
2. this novel is episodic and the various incidents do not hang together well
این رمان دارای قسمت های مختلف است و حوادث گوناگون خوب با هم جور نیستند.
3. Volcanic activity is highly episodic in nature.
[ترجمه گوگل]فعالیت آتشفشانی ماهیت بسیار اپیزودیک دارد
[ترجمه ترگمان]فعالیت های آتشفشانی بسیار episodic است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. My memories of childhood are hazy and episodic.
[ترجمه گوگل]خاطرات کودکی من مبهم و اپیزودیک است
[ترجمه ترگمان]خاطرات دوران کودکی بسیار مبهم و بسیار مهم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The film is an episodic account of the effect of the war on a small community.
[ترجمه گوگل]این فیلم روایتی اپیزودیک از تأثیر جنگ بر یک جامعه کوچک است
[ترجمه ترگمان]فیلم داستان episodic از تاثیر جنگ بر یک جامعه کوچک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Nothing is world-wide, but everything is episodic.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز جهانی نیست، اما همه چیز اپیزودیک است
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز کاملا باز نیست، اما همه چیز بی توجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Most fieldwork is simply episodic, made by an outsider moving in for a period to assess observed social behaviour.
[ترجمه گوگل]بیشتر کارهای میدانی صرفاً اپیزودیک هستند و توسط یک فرد خارجی که برای مدتی برای ارزیابی رفتار اجتماعی مشاهده شده وارد می شود، انجام می شود
[ترجمه ترگمان]اغلب کار عملی simply است، که توسط یک غریبه که در طول یک دوره برای ارزیابی رفتار اجتماعی مشاهده شده در حال حرکت است، صورت می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. This illness is characterized by episodic neck pain.
[ترجمه گوگل]این بیماری با گردن درد اپیزودیک مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]این بیماری با درد گردن episodic مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Depositon is usually episodic rather than smoothly continuous.
[ترجمه گوگل]رسوب معمولاً اپیزودیک است و نه پیوسته
[ترجمه ترگمان]Depositon معمولا به جای اینکه به نرمی پیوسته باشد، episodic است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The tests included an episodic memory test, in which the patient must correctly remember a list of words.
[ترجمه گوگل]این تست ها شامل یک تست حافظه اپیزودیک بود که در آن بیمار باید لیستی از کلمات را به درستی به خاطر بسپارد
[ترجمه ترگمان]این آزمایش ها شامل یک آزمون حافظه episodic بود که در آن بیمار باید به درستی یک لیست از کلمات را به یاد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Bleeding may be continuous but is usually episodic.
[ترجمه گوگل]خونریزی ممکن است مداوم باشد اما معمولاً اپیزودیک است
[ترجمه ترگمان]خونریزی ممکن است پیوسته باشد اما معمولا episodic است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Objective To study the episodic memory, semantic memory in maintenance hemodialysis (MHD) patients.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه حافظه اپیزودیک، حافظه معنایی در بیماران همودیالیز نگهدارنده (MHD)
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه حافظه episodic، حافظه معنایی در بیماران تعمیر و نگهداری (MHD)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Yet episodic bomb blasts continue, such as the one last November that left 20-year-old Fatima Muhassen Aziz a quadriplegic.
[ترجمه گوگل]با این حال انفجارهای اپیزودیک بمب همچنان ادامه دارد، مانند انفجاری که در نوامبر گذشته، فاطمه محسن عزیز 20 ساله را چهار پلژی کرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، انفجارهای مربوط به انفجار بمب ها، مانند ماه نوامبر گذشته، فاطمه Muhassen عزیز ۲۰ ساله را ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The episodic approach in particular gives Tamblyn and Gellar little space to spread their acting wings.
[ترجمه گوگل]رویکرد اپیزودیک به ویژه به تامبلین و گلار فضای کمی می دهد تا بال های بازیگری خود را باز کنند
[ترجمه ترگمان]این رویکرد episodic به ویژه به Tamblyn و Gellar فضای کمی می دهد تا باله ای acting را گسترش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید