معنی: ظهور، تجلیمعانی دیگر: (بیشتر در ادبیات - e کوچک) بینش و ادراک ناگهانی، ناگه بینش، اندریافت ناگهانی، (e کوچک - ظهور یا تجلی خدا یا هر موجود ماورای طبیعی) خدانمایی، خدانمود، تجلی الهی، (در بسیاری از فرقه های مسیحی) عید تعمید عیسی، ظهور عیسی بر سه مجوسی (که سمبل فرودآیی مسیح بر عالمیان شناخته می شود) (twelfth day هم می گویند)، ظهور و تجلی عیسی
اسم ( noun )حالات: epiphanies مشتقات: epiphanic (adj.)
• (1)تعریف: (cap.) a Christian celebration on January 6 of the revelation of the divinity of Jesus Christ to the Magi.
• (2)تعریف: any revelation of the existence of a divine being. • مشابه: revelation
• (3)تعریف: a sudden revelation or realization of an important truth. • مشابه: intuition, revelation
- It was while in prison that he had an epiphany: there was no one he could rely on but himself.
[ترجمه گوگل] در زندان بود که او یک تجلیل داشت: کسی نبود که جز خودش به او تکیه کند [ترجمه ترگمان] در زندان بود که به یک تجلی تبدیل شد: کسی نبود که بتواند به جز خودش متکی باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. james joyce believed that some of his stories' characters encounter an epiphany
جیمز جویس براین عقیده بود که برخی از شخصیت های داستان هایش به درک ناگهانی می رسند.
2. Does anyone know what the word Epiphany means?
[ترجمه Kimia] کسی هست که معنی کلمه ( epiphany ) را بداند ؟
|
[ترجمه گوگل]آیا کسی می داند کلمه Epiphany به چه معناست؟ [ترجمه ترگمان]کسی میدونه کلمه \"Epiphany\" یعنی چی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. An epiphany of sorts overtook Packard when he watched the piles of his seed accumulate in his garage.
[ترجمه رویاروانان] لحظه ای ک چیزی راب یاد میارین یامتوجه چیزی میشین مث لحظه ای ک فهمیدین دوسش دارین
|
[ترجمه گوگل]زمانی که پاکارد انباشته شدن انبوه دانههایش را در گاراژش دید، نوعی قیامت اتفاق افتاد [ترجمه ترگمان]وقتی چشمش به کپه بذر در گاراژ افتاد به پا کارد برخورد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. An epiphany occurred a few nights ago during a telephone conversation with a longtime friend and union official in Santa Clara.
[ترجمه گوگل]چند شب پیش در طی مکالمه تلفنی با یکی از دوستان قدیمی و یکی از مقامات اتحادیه در سانتا کلارا اتفاق افتاد [ترجمه ترگمان]چند شب پیش در طی یک مکالمه تلفنی با یکی از دوستان قدیمی و یکی از مقامات رسمی اتحادیه در سانتا کلارا رخ داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It's hardly three weeks to Epiphany.
[ترجمه گوگل]به سختی سه هفته تا Epiphany باقی مانده است [ترجمه ترگمان]به ندرت سه هفته طول می کشد تا اپیفانی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. A pop epiphany which, for them, crystallised the very essence of youth.
[ترجمه گوگل]یک نمایش پاپ که برای آنها جوهر جوانی را متبلور کرد [ترجمه ترگمان]یک برجستگی، که به خاطر آن ها، مشخص می کند که ماهیت جوان را مشخص می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Epiphany is one of the oldest festivals in the Church, far Older than Christmas.
[ترجمه گوگل]Epiphany یکی از قدیمی ترین جشنواره های کلیسا است که بسیار قدیمی تر از کریسمس است [ترجمه ترگمان]اپیفانی یکی از قدیمی ترین جشنواره های کلیسا است، بسیار قدیمی تر از کریسمس [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. 2A cross hewn for Epiphany in the ice of Maine's Kennebec River by parishioners of St. Alexander Nevsky Russian Orthodox Church commemorates the baptism of Christ.
[ترجمه گوگل]2 صلیب تراشیده شده برای عیسی مسیح در یخ رودخانه Kennebec مین توسط اعضای کلیسای ارتدکس روسی سنت الکساندر نوسکی به یاد غسل تعمید مسیح است [ترجمه ترگمان]۲ یک صلیب برای اپیفانی در سطح رودخانه of مین، به وسیله کلیسای سنت الکساندر نوسکی، کلیسای ارتدوکس روسیه، یادآور تعمید مسیح است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Shenyun leads to epiphany, while Chunya can lead to integrity and high moral.
[ترجمه گوگل]شنیون منجر به ظهور می شود، در حالی که چونیا می تواند به یکپارچگی و اخلاق بالا منجر شود [ترجمه ترگمان]Shenyun منجر به epiphany، در حالی که Chunya می تواند منجر به انسجام شخصیت و اخلاق بالا شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They an intellectual epiphany and think they've experienced catharsis.
[ترجمه گوگل]آنها یک تجلی فکری هستند و فکر می کنند که کاتارسیس را تجربه کرده اند [ترجمه ترگمان]آن ها یک epiphany معنوی هستند و فکر می کنند تخلیه هیجانی را تجربه کرده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. My epiphany came when was trying to make a large castor wheel for a parade float.
[ترجمه گوگل]عید من زمانی اتفاق افتاد که می خواستم یک چرخ کرچک بزرگ برای شناور رژه بسازم [ترجمه ترگمان]وقتی داشتم سعی می کردم یک چرخ بزرگ برای گردش در حال نمایش اجر کنم، تجلی من به اینجا آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. They believe that holy water blessed on Epiphany has special healing qualities.
[ترجمه گوگل]آنها بر این باورند که آب مقدسی که در روز عیسی مسیح متبرک می شود، ویژگی های شفابخش خاصی دارد [ترجمه ترگمان]آن ها بر این باورند که آب مقدس در اپیفانی دارای خواص درمانی ویژه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. As time before the sudden epiphany that they are then not know Renqingshigu.
[ترجمه گوگل]به عنوان زمان قبل از ظهور ناگهانی که آنها پس از آن نمی دانم Renqingshigu [ترجمه ترگمان]تا قبل از ظهور ناگهانی و ناگهانی که آن ها آن را نمی شناسند، آن وقت آن ها را نمی شناسند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. As I studied these terms, I had an epiphany.
[ترجمه گوگل]همانطور که من این اصطلاحات را مطالعه کردم، یک تجلی داشتم [ترجمه ترگمان]در حالی که این عبارات را مطالعه می کردم، an به من دست داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. This epiphany gave me great strength as I finished my balanceroutine with a score of
[ترجمه گوگل]هنگامی که برنامه تعادلی خود را با امتیاز کامل به پایان رساندم، این عید به من قدرت زیادی داد [ترجمه ترگمان]همین که balanceroutine را با score تمام کردم، این تجلی قدرت زیادی به من داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• religious holiday celebrated on january 6 to commemorate the visit of the wise men to bethlehem (christianity) epiphany is a christian festival held on january 6th, which commemorates the arrival of the three wise men who came to see jesus christ soon after he was born.
پیشنهاد کاربران
الهام در برگردانِ برخی نوشته ها، بسته به زمینهٔ و موضوعِ نوشتار، در برابرِ این واژه می توان برابرنهادِ "الهام" را به کار برد.
The Aha! moment جرقه ناگهانی در ذهن ( که معمولا فرد را به هیجان می آورد ) مانند لحظه ای که ارشمیدس فریاد زد "یافتم!"
نمود برجسته
مکاشفگی ( فلسفه )
جرقه ذهنی His epiphany comes after he meets a spirited woman. جرقه ذهنی او پس از ملاقات با زنی با روحیه اتفاق می افتد.
شهود، اشراق
1 - a moment when you suddenly feel that you understand, or suddenly become conscious of, something that is very important to you یک درک ناگهانی یا یک اپیفانی تجربه ای از یک درک ناگهانی و اثرگذار است. این اصطلاح، عموماً برای توصیف پیشرفت غیرمنتظره علمی، نویابی دینی یا فلسفی به کار می رود، اما می تواند در هر شرایطی که ادراک روشنگرانه منجر به فهم یک مسئله یا حالت، از دیدگاه جدید و عمیق تر شده است، به کار رود. Epiphanies توسط روانشناسان و سایر محققان، به ویژه کسانی که سعی در مطالعه فرایند نوآوری دارند، مورد مطالعه قرار می گیرند. ... [مشاهده متن کامل]
الهام، تجلی In other words, an epiphany occurs where the words and music 'speak to you', becoming something more than the sum of their part Its title, too, is unfashionably downbeat, promising no fabulous journey to the centre of the mind, no explanation of consciousness, no epiphany 2 - Epiphany a Christian holy day in January ( traditionally 6 January in Western Christianity ) that celebrates the revelation of the baby Jesus to the world خاج شویان یا جشن اپیفانی اولین جشن مسیحی سال در روز ۶ ژانویه و بزرگداشت پدیدار شدن خدا به شکل انسانی عیسی است. مسیحیان غربی، در این روز، دیدار سه مغ شرقی را از مسیح نوزاد جشن می گیرند و مسیحیان شرقی فراخور جشن خود را غسل تعمید عیسی در رود اردن می دانند.
noun 1 Epiphany [singular] : a Christian festival held on January 6 in honor of the coming of the three kings to the infant Jesus Christ 2 [count] : a moment in which you suddenly see or understand something in a new or very clear way ... [مشاهده متن کامل]
◀️ Seeing her father again when she was an adult was an epiphany that changed her whole view of her childhood. ◀️She experienced an epiphany.
ایولAnes بهترین و کامل ترین مثالی که برای epiphany میشه زد همینه، درست اون لحظه ای که با دیدنش یا به یاد آوردنش یه چیزی انگار درون آدم جرقه میزنه، اون حس همون عشقه و این لحظات epiphany، یادآوری یا درک آنی یه چیزی
تجلی ( Epiphany ) : هر چند معانی متعددی برای این واژه وجود دارد؛ اکثر افراد آن را به یافته ای متحول کننده ارتباط می دهند. مثال هایی از آن را در کتاب ها و فیلم های مورد علاقه تان، نظیر صحنه ی کلاسیک فیلم بی نشان ( Clueless ) ، هنگامی که کاراکتر چر ( Cher ) در می یابد که “شدیدا، کاملا اما دیوانه وار عاشق” برادرخوانده اش، جاش ( Josh ) شده است. ... [مشاهده متن کامل]