epidemic

/ˌepəˈdemɪk//ˌepɪˈdemɪk/

معنی: بیماری همه گیر، همهگیر، واگیر، مسری، عالمگیر، جهانی
معانی دیگر: (بیماری) همه گیر (در برابر: بوم گیر epidemical) (endemic هم می گویند)، مرض مسری، واگیره، همه گیری (سرایت بیماری در جایی)، (مجازی) گستردگی، (بیماری) واگیردار، قابل انتقال

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: spreading rapidly to a great many individuals in a locality, as a contagious disease.
مشابه: contagious, epizootic, pandemic

(2) تعریف: affecting a great many.
مترادف: pervasive, sweeping
مشابه: far-reaching, general, pandemic, prevalent, rampant, rife, widespread

- The movie produced an epidemic fear of sharks.
[ترجمه گوگل] این فیلم ترسی همه گیر از کوسه ها ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان] این فیلم یک ترس همه گیر از کوسه ها ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: epidemically (adv.)
(1) تعریف: an outbreak, usu. of disease, that spreads rapidly, afflicting many individuals.
مشابه: epizootic, outbreak, pandemic, pestilence, plague, scourge

- an epidemic of measles
[ترجمه گوگل] اپیدمی سرخک
[ترجمه ترگمان] یک بیماری همه گیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a rapid spread or growth of some phenomenon.
مترادف: outbreak, upsurge
مشابه: flurry, increase, plague, rash, rise, upswing

جمله های نمونه

1. the epidemic of rioting that had inundated the country
همه گیری بلوا و شورش که سرتاسر کشور را فرا گرفته بود

2. an unknown epidemic terrified the islanders
یک بیماری همه گیر ناشناخته مردم جزیره را دچار وحشت کرده بود.

3. cholera is an epidemic disease
وبا یک بیماری همه گیر است.

4. the eruption of an epidemic
بروز بیماری همه گیر

5. the fatality of some epidemic diseases
مرگباری برخی بیماری های همه گیر

6. the probability of another cholera epidemic overshadowed our lives
احتمال شیوع مجدد و با زندگی ما را تیره کرد.

7. that year many children died of epidemic fevers
آن سال کودکان زیادی از تب های همه گیر مردند.

8. cholera was endemic in india and once in a while became epidemic in europe
وبا در هندوستان بوم گیر بود و گاهی در اروپا همه گیر می شد.

9. He explained the yellow fever epidemic as a providential act to discourage urban growth.
[ترجمه گوگل]او اپیدمی تب زرد را اقدامی مشروط برای جلوگیری از رشد شهری توضیح داد
[ترجمه ترگمان]او اپیدمی تب زرد را به عنوان یک عمل الهی برای دلسرد کردن رشد شهری توضیح داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Sanitary Board tries to stamp out the epidemic. Sentence dictionary
[ترجمه گوگل]شورای بهداشت تلاش می کند تا همه گیری را از بین ببرد فرهنگ لغت جمله
[ترجمه ترگمان]هیات بهداشت تلاش می کند اپیدمی ایدز را ریشه کن کند فرهنگ لغت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Health officials have successfully confined the epidemic to the Tabatinga area.
[ترجمه گوگل]مقامات بهداشتی با موفقیت این همه گیری را در منطقه تاباتینگا محدود کردند
[ترجمه ترگمان]مقامات بهداشتی این اپیدمی را به طور موفقیت آمیز به منطقه Tabatinga محدود کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A typhus epidemic struck in the winter of 1919–20.
[ترجمه گوگل]اپیدمی تیفوس در زمستان 20-1919 رخ داد
[ترجمه ترگمان]یک بیماری مسری تیفوس در زمستان ۱۹۱۹ - ۱۹۱۹ به اوج خود رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Foul drinking water was blamed for the epidemic.
[ترجمه گوگل]آب آشامیدنی کثیف مقصر این بیماری همه گیر بود
[ترجمه ترگمان]آب آشامیدنی کثیف برای این اپیدمی مورد سرزنش قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Over 500 people died during last year's flu epidemic.
[ترجمه گوگل]بیش از 500 نفر در طول اپیدمی آنفولانزای سال گذشته جان خود را از دست دادند
[ترجمه ترگمان]بیش از ۵۰۰ نفر در طی بیماری همه گیر آنفلوآنزا جان خود را از دست دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Doctors are struggling to contain the epidemic.
[ترجمه گوگل]پزشکان برای مهار این همه گیری تلاش می کنند
[ترجمه ترگمان]پزشکان در تلاش هستند تا این اپیدمی را مهار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She was carried off by the epidemic.
[ترجمه گوگل]او توسط اپیدمی برده شد
[ترجمه ترگمان] اون توسط یه بیماری همه گیر گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. This was a light epidemic of flu and there was no danger if you avoided pneumonia.
[ترجمه گوگل]این یک اپیدمی خفیف آنفولانزا بود و در صورت اجتناب از ذات الریه هیچ خطری وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]این یک بیماری همه گیر آنفولانزا بود و هیچ خطری وجود نداشت که تو از سینه پهلو اجتناب کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The AIDS epidemic is accelerating dramatically.
[ترجمه گوگل]اپیدمی ایدز به طرز چشمگیری در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]اپیدمی ایدز به طور چشمگیری در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The flu epidemic has put a huge strain on the health service.
[ترجمه گوگل]اپیدمی آنفولانزا فشار زیادی بر خدمات بهداشتی وارد کرده است
[ترجمه ترگمان]اپیدمی آنفلوآنزای خوکی موجب فشار زیادی بر خدمات بهداشتی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیماری همه گیر (اسم)
epidemic

همه گیر (صفت)
epidemic, epizootic

واگیر (صفت)
catching, infectious, contagious, epidemic

مسری (صفت)
transmissible, virulent, catching, infectious, contagious, pestiferous, epidemic, zymotic

عالمگیر (صفت)
universal, epidemic

جهانی (صفت)
universal, planetary, epidemic, ecumenical, global, worldwide

تخصصی

[بهداشت] همه گیر

انگلیسی به انگلیسی

• outbreak, plague, something which spreads quickly (i.e. a disease)
(about a disease) affecting many people at once; widespread, very common
an epidemic is an occurrence of a disease which spreads quickly and affects a large number of people.
an epidemic of something is the rapid way it develops and spreads.

پیشنهاد کاربران

Endemic : بیماری بوی یک منطقه که با گذشت زمان شیوع پیدا نمی کند و ثابت است مثل مالاریا
Pandemic : با گذشت زمان گسترش پیدا می کند و در سطح جهانی است مثل کرونا
Epidemic : با گذشت زمان گسترش و شیوع پیدا می کند ولی در یک منطقه . مثل آنفلولانزا
1. بیماری فراگیر 2. همه گیری 3. شیوع. رواج 4. همه گیر
مثال:
tuberculosis is an epidemic disease in this area.
بیماری سل در این منطقه یک بیماری فراگیر است.
بیماری همه گیر
طبقه بندی بیماری ها براساس شکل، چگونگی انتشار، و فراوانی
- آندمیک یا بومی Endemic
- هایپرآندمیک/ فرابومی endemic Hyper
- تمام بومی یا هولوآندمیک Holoendemic
- اسپورادیک/ تک گیر Sporadic
...
[مشاهده متن کامل]

- پاندمیک/ جهان گیر Pandemic
- اگزوتیک / بیگانه Exotic
- همه گیری در پرندگان یا اپورنیتیک Epornithic
- همه گیری در حیوانات یا اپی زوتیک Epizootic
همه گیر یا اپی دمیک Epidemic

a sudden increase in the number of times that something bad happens
افزایش ناگهانی
Ex:Violent crime is reaching epidemic proportions in some cities.
epidemic ( پزشکی )
واژه مصوب: همه‏گیر
تعریف: ویژگی آن دسته از بیماری ها که به طور ناگهانی در میان مردمان یک ناحیۀ خاص شایع شود
فراگیری
Racism epidemic = فراگیری نژاد پرستی
شیوع یک بیماری که سریع پخش می شود؛ بنابراین تعداد زیادی از مردم آن را به طور همزمان دارند.
همه گیری، فراگیر، شیوع، بیماری همه گیر
n. همه گیری شیوع
adj. شایع همه گیر

واگیر دار

بپرس