epic

/ˈepɪk//ˈepɪk/

معنی: حماسه، رزمنامه، شعر رزمی، رزمی، حماسی
معانی دیگر: رمان (یا فیلم و رویداد و غیره) که دارای ویژگی های حماسی باشد، رزم نامه ای، گردنامه ای (epical هم می گویند)، قهرمانی، پهلوانی، حماسه آفرین، قهرمانانه، جانانه، شکوهمند، پهلوان نامه، گرد نامه (در انگلیسی معمولا به سه دسته بخش می شود: الف - رزم نامه ی کلاسیک یا classical epic مانند ((ایلیاد)) اثر هومر ب - رزم نامه ی هنری art epic یا literary epic مانند ((بهشت گمشده)) اثر میلتون ج - رزم نامه ی مردمی یا ملی folk epic یا national epic مانند ((بیوولف)))، هر شعر بلند و داستان گو که دارای ویژگی های رزم نامه ای باشد (مانند ((کمدی الهی)) اثر دانته)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: referring or pertaining to a long poem that celebrates a hero or heroes and recounts their deeds in a grand style.
مشابه: heroic

(2) تعریف: of a novel, play, film, or the like, having a heroic subject or a grand tone.
مشابه: heroic

(3) تعریف: on a grand scale; of heroic proportions.
مشابه: mythical

- an epic battle
[ترجمه گوگل] یک نبرد حماسی
[ترجمه ترگمان] نبردی حماسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: epically (adv.)
(1) تعریف: an epic poem, novel, film, or the like.

- His new film is an epic that re-tells the tale of Jason and the Argonauts.
[ترجمه ری شیرین] فیلم جدیدش یک حماسه است که داستان جیسون و آرگونات ها ( اسطوره های�یونان� - �هر�یک�از�ناویانی�که�همراه�جیسون�به�جستجوی�پشم�زرین�رفتند ) را بازگو می کند.
|
[ترجمه گوگل] فیلم جدید او حماسی است که داستان جیسون و آرگونات ها را بازگو می کند
[ترجمه ترگمان] فیلم جدیدش حماسی است که داستان جیسون و the را بازگو می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a series of events or a subject thought to be suitable for an epic work.

- the epic of manned space flight
[ترجمه گوگل] حماسه پرواز فضایی سرنشین دار
[ترجمه ترگمان] حماسه پرواز فضایی با سرنشین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an epic poem
یک شعر حماسی

2. the epic period in greek history
دوران پهلوانی در تاریخ یونان

3. the epic struggle of the free world against nazism
چالش حماسه آفرین جهان آزاد در برابر نازیسم

4. shahnameh is an epic poem par excellence
شاهنامه یک شعر حماسی عالی است.

5. ferdowsi's eminence as an epic poet
رفعت فردوسی به عنوان یک شاعر حماسی

6. moby dick is an american epic
رمان موبی دیک یک حماسه ی امریکایی است.

7. ferdowsi is one of the world's greatest epic poets
فردوسی یکی از بزرگترین شاعران حماسی جهان است.

8. Milton's " Paradise Lost " is a famous epic.
[ترجمه گوگل]"بهشت گمشده" میلتون یک حماسه معروف است
[ترجمه ترگمان]\"بهشت گم شده\" میلتن یک حماسه مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Keats is referring to epic poetry when he mentions Homer's'proud demesne '.
[ترجمه گوگل]کیتس به شعر حماسی اشاره می کند که از «دمنس غرور آفرین» هومر یاد می کند
[ترجمه ترگمان]کیتس با اشاره به اشعار حماسی (هوهر)، به اشعار حماسی (هوهر)اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I gave up my epic and wrote this little tale instead.
[ترجمه گوگل]حماسه ام را رها کردم و به جای آن این داستان کوچک را نوشتم
[ترجمه ترگمان]من epic رو تسلیم کردم و به جاش این داستان رو نوشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The problem of inflation has reached epic proportions.
[ترجمه گوگل]مشکل تورم به ابعاد حماسی رسیده است
[ترجمه ترگمان]مشکل تورم به نسبت های حماسی رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Like "Gone With The Wind" it's an unashamed epic romance.
[ترجمه گوگل]مانند "بر باد رفته" این یک رمان عاشقانه حماسی است
[ترجمه ترگمان]مانند \"همقدم با باد\"، یک ماجرای عاشقانه بی رحمانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mending the car became something of an epic.
[ترجمه گوگل]تعمیر ماشین به یک حماسه تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]ماشین به چیزی حماسی تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Their epic fight is the subject of a new film.
[ترجمه گوگل]مبارزه حماسی آنها موضوع یک فیلم جدید است
[ترجمه ترگمان]مبارزه حماسی آن ها موضوع یک فیلم جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The themes get tangled in Mr. Mahfouz's epic storytelling.
[ترجمه گوگل]مضامین در داستان سرایی حماسی آقای محفوظ گره می خورد
[ترجمه ترگمان]موضوعات در داستان سرایی حماسی آقای محفوظ به هم پیچیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I read the epic work " War and Peace ".
[ترجمه گوگل]اثر حماسی «جنگ و صلح» را خواندم
[ترجمه ترگمان]کتاب حماسی \"جنگ و صلح\" را خواندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The Odyssey is an epic of ancient Greece.
[ترجمه گوگل]اودیسه حماسه ای از یونان باستان است
[ترجمه ترگمان]داستان اودیسه یکی از حماسه یونان باستان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. They held a banquet of epic proportions.
[ترجمه گوگل]آنها ضیافتی با ابعاد حماسی برگزار کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها ضیافتی از نسبت های حماسی برگزار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حماسه (اسم)
epic, saga, epopee

رزمنامه (اسم)
epic

شعر رزمی (اسم)
epic, heroic verse

رزمی (صفت)
epic

حماسی (صفت)
bardic, epic, heroic

تخصصی

[آب و خاک] مدل اپیک

انگلیسی به انگلیسی

• long narrative poem; composition which resembles an epic; epic poetry
pertaining to a long narrative poem which tells of the adventures and feats of a single hero
an epic is a long book, poem, or film which usually tells a story of heroic deeds.
something that is described as epic is considered very impressive or ambitious.

پیشنهاد کاربران

معرکه
شاهکار
شکوهمند، باشکوه، برجسته، درجه یک، سطح بالا، عالی رتبه، برتر، پرقدرت، باعظمت، بسیار عالی، خیره کننده، شگفت انگیز
قهرمانانه
پرماجرا هم معنی میده
عامیانه: ایول
خفن یا باحال ترجمه ی عامیانه شه
کذایی
خفن
درسته معنی مستقیم این کلمه "حماسی" هست. اما در ۹۰ درصد مواقع، کاربردی که داره معادل واژه "خفن" در ادبیات روزمره ما هست. مثلا وقتی گفته میشه An epic car، هیچ کس ترجمه نمیکنه ماشین حماسی!! میگیم ماشین خفن.
Great
Huge
The best
Awoesome
very large and impressive
He had produced a meal of epic proportions.
حماسی
Epic حماسی - داستان حماسی - شعر حماسی
Saga حماسه - پهلوان نامه - رزم نامه
Legend اسطوره - داستان نیمه تاریخی
Myth افسانه - داستان خیالی غیر علمی یا ماوراطبیعه که بیشتر ریشه مذهبی دارد -
Mythology افسانه شناسی - اسطوره شناسی
...
[مشاهده متن کامل]

Fiction خیالی - زاده فکر و غیر واقعی - تخیلی - خیال پردازی
Tale قصه - داستان - شایعه - حرف مفت
Fable داستان خیالی که شخصیت های آن حیوانات باشند مثل کلیله و دمنه
Figment خیال - توهم - وهم

اثر سترگ، مثل بینوایان ویکتور هوگو
Informal Meaning: an exceptionally long and arduous task or activity
A important person
شخص مهم
حماسی

افسانه ای
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس