فعل گذرا ( transitive verb )حالات: enwreathes, enwreathing, enwreathed
• : تعریف: to surround or encompass with or as if with a wreath.
پیشنهاد کاربران
اِن ریث / اِن ریذ 🔸 معادل فارسی: احاطه کردن / حلقه وار دربر گرفتن / در تاج یا حلقه پیچیدن / در مه یا گل پوشاندن در زبان محاوره ای: دورش حلقه زد، پیچید دورش، مثل گل یا مه گرفتش 🔸 تعریف ها: ... [مشاهده متن کامل]
1. ( ادبی – تصویری ) : دربر گرفتن چیزی به گونه ای که حلقه وار یا تزئینی احاطه شود مثال: The battlements were thickly enwreathed with ivy. دیوارهای قلعه با پیچک ها حلقه وار پوشیده شده بودند 2. ( احساسی – استعاری ) : بیان احاطه شدن با احساسات، لبخندها، یا زیبایی نمادین مثال: Her face was enwreathed with smiles. چهره اش با لبخندها حلقه وار پوشیده شده بود 3. ( طبیعت – توصیفی ) : توصیف احاطه شدن اشیاء یا مناظر طبیعی با عناصر تزئینی یا جوی مثال: The mountain peak was enwreathed in mist. قله ی کوه در مه حلقه وار پیچیده شده بود 🔸 مترادف ها: encircle – envelop – surround – wreathe – enfold – wrap