- I have to admit that I am envious of my sister's talent.
[ترجمه Aref] من باید اعتراف کنم که من به استعداد خواهرم حسادت می کنم.
|
[ترجمه Hasti] باید اعتراف کنم که من به استعداد خواهرم حسادت می کنم
|
[ترجمه sarina] باید اعتراف کنم که به استعداد خواهرم حسودی میکنم
|
[ترجمه TaHa LoV] من باید اعتراف کنم که به استعداد خواهرم حسودی میکنم . ( :
|
[ترجمه گوگل] باید اعتراف کنم که به استعداد خواهرم غبطه می خورم [ترجمه ترگمان] باید اعتراف کنم که به استعداد خواهرم غبطه می خورم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. an envious look
نگاه رشک آمیز
2. he talked with envious acidity
او با ترشرویی غبطه آمیزی حرف می زد.
3. when he saw my new suit, he became envious
از دیدن لباس نو من دچار حسادت شد.
4. She was envious of her sister's beauty.
[ترجمه Sama] او به زیبایی خواهرش حسادت میکرد
|
[ترجمه ROZHINA] او به زیبایی خواهرش حسادت کرد
|
[ترجمه FaFa] او به زیبایی خواهرش حسادت می کرد.
|
[ترجمه گوگل]او به زیبایی خواهرش غبطه می خورد [ترجمه ترگمان]به زیبایی خواهرش حسادت می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She is envious of Jane's good looks and covetous of her car.
[ترجمه گوگل]او به ظاهر خوب جین حسادت میورزد و نسبت به ماشینش طمع میکند [ترجمه ترگمان]او به ظاهر خوب و پر از حرص و آز جین غبطه می خورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Envious glances were cast at Anne.
[ترجمه گوگل]نگاه های حسودانه ای به آن انداخته شد [ترجمه ترگمان]نگاه های حسادت آمیز به آن نگاه می کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I don't think I'm envious of your success.
[ترجمه حدیثـــــــ🌞ـــه] فکر نمیکنم من به موقفیت شما حسودی کنم
|
[ترجمه FaFa] فکر نکنم من به موفقیت تو حسادت کنم
|
[ترجمه گوگل]من فکر نمی کنم به موفقیت شما حسادت می کنم [ترجمه ترگمان]فکر نکنم به موفقیت تو حسودی کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I'm so envious of you getting an extra day's holiday.
[ترجمه Sama] من به تو خیلی حسودی میکنم که یک روز تعطیلی اضافه داری
|
[ترجمه گوگل]من خیلی حسادت می کنم که یک روز تعطیلات اضافی داشته باشید [ترجمه ترگمان]من خیلی به تو حسودی می کنم که یه روز تعطیلی اضافی داری [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Don't tell me any more?you're making me envious!
[ترجمه ❤️] بیشتر از این به من نگویید دارید حسادت مرا تحریک میکنید
|
[ترجمه گوگل]دیگر به من نگو؟ داری به من حسادت می کنی! [ترجمه ترگمان]دیگر چیزی به من نگو؟ تو داری منو حسود می کنی! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They were envious of his success.
[ترجمه Sama] ان ها به موفقیت او حسادت میکردند
|
[ترجمه گوگل]آنها به موفقیت او حسادت می کردند [ترجمه ترگمان]آن ها به موفقیت او حسد می ورزیدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Everyone is so envious of her.
[ترجمه Sama] همه به او حسادت میکنند
|
[ترجمه گوگل]همه به او حسادت می کنند [ترجمه ترگمان]همه به او حسودی می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He was envious of his brother's success.
[ترجمه Sama] او به موفقیت برادرش حسادت میکرد
|
[ترجمه گوگل]او به موفقیت برادرش غبطه می خورد [ترجمه ترگمان]او به موفقیت برادرش غبطه می خورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Colleagues were envious of her success.
[ترجمه Sama] همکاران به موفقیت ان خانوم حسادت میکردند
|
[ترجمه گوگل]همکاران به موفقیت او حسادت می کردند [ترجمه ترگمان]همکاریم، نسبت به موفقیت او حسادت می کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Robert's new job sounds very nice - I'm envious of him / I'm full of envy / I envy him.
[ترجمه گوگل]کار جدید رابرت بسیار زیبا به نظر می رسد - من به او حسادت می کنم / من پر از حسادت هستم / من به او حسادت می کنم [ترجمه ترگمان]شغل جدید رابرت خیلی خوب به نظر می رسد - من به او غبطه می خورم \/ من پر از حسادت هستم \/ من به او رشک می برم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He had always felt envious of his brother.
[ترجمه گوگل]او همیشه نسبت به برادرش حسادت می کرد [ترجمه ترگمان]همیشه نسبت به برادرش احساس حسادت می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
حسود (صفت)
jealous, envious, green-eyed
رشک بر (صفت)
jealous, envious
بدچشم (صفت)
envious
غبطه خور (صفت)
envious
حسادت امیز (صفت)
jealous, envious
انگلیسی به انگلیسی
• jealous, desirous of what belongs to another someone who is envious of someone else wishes they could have the things that the other person has.
envious person , is someone who will be sad from others success
حسود نسبت به. . .
حسود adjective [more envious; most envious] : feeling or showing a desire to have what someone else has : feeling or showing envy envious neighbors ◀️an envious look — often of ◀️His neighbors were envious [=jealous] of his success. ... [مشاهده متن کامل]
adverb Enviously ◀️We looked enviously at his new car ◀️Out of respect for the group I do not send a photo of me, to close your mouth, and stop saying that I am envious
حسرت برانگیز
غبطه خوردن که جنبه مثبت در مقابل حسادت کردن که جنبه منفی دارهjealous،
jealous, green - eyed حسود غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل شاید که چو وابینی خیر تو درین باشد در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود کان شاهد بازاری وین پرده نشین باشد یک نکته ازین معنی گفتیم و همین باشد جناب حافظ
سربلند
My freind is very envious and hes envioused of my face
حسودی کردن
feeling or showing that you want something that somebody else has حسادت کردن
حسود
حسادت کردن
Feeling or showing that you want something that somebody else has