enviable

/ˈenviəbl̩//ˈenvɪəbl̩/

معنی: رشک اور، حسادت انگیز
معانی دیگر: (مجازی) دلخواه، رشک انگیز، خواستنی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: enviably (adv.)
• : تعریف: worthy of being envied or desired.

جمله های نمونه

1. an enviable position
موقعیت دلخواه

2. She has built up an enviable reputation as a harpist.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک نوازنده چنگ شهرت رشک برانگیزی پیدا کرده است
[ترجمه ترگمان]او شهرت enviable را به عنوان یک harpist بنا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Japan is in the enviable position of having a budget surplus.
[ترجمه گوگل]ژاپن در موقعیت غبطه‌انگیز مازاد بودجه قرار دارد
[ترجمه ترگمان]ژاپن در موقعیت رشک آمیزی قرار دارد که مازاد بودجه داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She is a woman of enviable beauty.
[ترجمه گوگل]او زنی با زیبایی رشک برانگیز است
[ترجمه ترگمان]زن زیبایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This conservatory enjoys an enviable position overlooking a leafy expanse.
[ترجمه گوگل]این هنرستان از موقعیت غبطه‌انگیز مشرف به پهنه‌ای سرسبز برخوردار است
[ترجمه ترگمان]این گلخانه از موقعیت enviable مشرف به فضای پر شاخ و برگ برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Britain has an enviable record on breast screening for cancer.
[ترجمه گوگل]بریتانیا رکورد غم انگیزی در غربالگری سینه برای سرطان دارد
[ترجمه ترگمان]بریتانیا سابقه enviable در مورد سرطان سینه برای سرطان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He is in the enviable position of having two job offers to choose from.
[ترجمه گوگل]او در موقعیت غبطه انگیزی قرار دارد که دو پیشنهاد شغلی برای انتخاب دارد
[ترجمه ترگمان]او در موقعیت enviable از داشتن دو پیشنهاد شغلی برای انتخاب از آنجا قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He achieved enviable results with the minimum of effort.
[ترجمه گوگل]او با حداقل تلاش به نتایج غبطه انگیزی دست یافت
[ترجمه ترگمان]او به نتایج enviable با کم ترین تلاش دست یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They have enviable reputations as athletes.
[ترجمه گوگل]آنها به عنوان ورزشکار شهرت رشک برانگیزی دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها شهرت enviable به عنوان ورزش کاران دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She's in the enviable position of being able to choose who she works for.
[ترجمه گوگل]او در موقعیت غبطه انگیزی قرار دارد که می تواند انتخاب کند برای چه کسی کار می کند
[ترجمه ترگمان]او در موقعیت enviable قرار دارد که بتواند انتخاب کند چه کسی برای چه کسی کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Now he was in the enviable position of not having to work for a living.
[ترجمه گوگل]حالا او در موقعیت غبطه‌انگیزی قرار داشت که مجبور نبود برای امرار معاش کار کند
[ترجمه ترگمان]اکنون در موقعیتی بود که نمی توانست برای گذران زندگی کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As the whole, the society is in enviable financial shape.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، جامعه در وضعیت مالی غبطه‌انگیزی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]در کل جامعه به شکل مالی enviable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There was an enviable air of dynamism across the Channel.
[ترجمه گوگل]هوای حسادت‌انگیز پویایی در سراسر کانال وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در آن سوی کانال هوای خوش dynamism به مشام می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We maintain an enviable record against schools five and 10 times our size.
[ترجمه گوگل]ما یک رکورد غبطه‌انگیز در برابر مدارسی که پنج و 10 برابر اندازه ما هستند، حفظ می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]ما یک رکورد enviable علیه مدارس پنج و ۱۰ برابر اندازه خود نگه می داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Sparse, willful and distinct, Ladd manages an enviable economy with his music.
[ترجمه گوگل]لاد پراکنده، با اراده و متمایز، اقتصاد رشک برانگیزی را با موسیقی خود مدیریت می کند
[ترجمه ترگمان]Sparse، خودرای و متمایز، اقتصاد enviable را با موسیقی خود مدیریت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رشک اور (صفت)
enviable

حسادت انگیز (صفت)
enviable

انگلیسی به انگلیسی

• arousing jealousy, causing envy; excellent, worthy of envy
you describe something such as a quality as enviable when someone else has it and you wish that you had it yourself.

پیشنهاد کاربران

مورد پسند
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : envy
✅️ اسم ( noun ) : envy
✅️ صفت ( adjective ) : envious / enviable
✅️ قید ( adverb ) : enviously / enviably

desirable
desired
lucky
worth having
blessed

بپرس