envelop

/enˈveləp//ɪnˈveləp/

معنی: فرا گرفتن، پوشاندن، احاطه کردن، پیچیدن، در لفاف گذاشتن، دور چیزی را گرفتن
معانی دیگر: (در چیز دیگری) پیچیدن، (در تاریکی یا ابر و غیره) فرو بردن، پنهان کردن، مستورکردن، (مجازی) احاطه کردن، دوره کردن، در پاکت گذاشتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: envelops, enveloping, enveloped
• : تعریف: to cover, wrap, enclose, or surround.
مترادف: cover, encircle, encompass, enfold, enshroud, enwrap, wrap
مشابه: bathe, blanket, case, cloak, clothe, embrace, encase, enclose, enwreathe, fold, gulf, hood, mantle, muffle, pocket, roll, sheathe, shroud, surround, swaddle, swallow, swathe

- Fog enveloped the river.
[ترجمه Amin] مه رودخانه را فرا گرفت.
|
[ترجمه گوگل] مه رودخانه را فرا گرفت
[ترجمه ترگمان] مه مه را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I was enveloped in her arms.
[ترجمه گوگل] من در آغوش او محصور شده بودم
[ترجمه ترگمان] من در آغوش او پیچیده شده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The envelop was imprinted with a return address.
[ترجمه گوگل]روی پاکت یک آدرس برگشتی حک شده بود
[ترجمه ترگمان]envelop را با نشانی بازگشت از آن جا گذاشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The warmth from him seemed to envelop her, like the comforting heat of the sun.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که گرمای او مانند گرمای آرامش بخش خورشید او را در بر گرفته است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید گرمای خورشید او را احاطه کرده است، مثل گرمای آرامش بخش خورشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His horrible wont was to envelop his victim with his wings and suffocate him to death.
[ترجمه گوگل]عادت وحشتناک او این بود که قربانی خود را با بال های خود بپوشاند و او را تا حد مرگ خفه کند
[ترجمه ترگمان]کاری که انجام داده بود این بود که قربانیش را با بال های خود مسدود کند و او را تا حد مرگ خفه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The colloidal material is utilized to envelop the circuit board unit and the part of the conducting wire holder.
[ترجمه گوگل]از مواد کلوئیدی برای پوشاندن واحد برد مدار و بخشی از نگهدارنده سیم رسانا استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]از مواد کلوییدی برای envelop واحد تخته مدار و قسمتی از نگهدارنده سیم استفاده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hello, could you give me an envelop?
[ترجمه گوگل]سلام میشه یه پاکت بدی
[ترجمه ترگمان]سلام، میشه یه envelop به من بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To cover or envelop with or as if with fog.
[ترجمه گوگل]پوشاندن یا پوشاندن با یا گویی با مه
[ترجمه ترگمان]برای پوشاندن یا گرفتن زنجیر با مه یا مثل مه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Thomas crumpled the empty envelop and tossed it accurately into the wastebasket.
[ترجمه گوگل]توماس پاکت خالی را مچاله کرد و با دقت داخل سطل زباله انداخت
[ترجمه ترگمان]توماس the خالی را مچاله کرد و با دقت آن را به سطل زباله انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Envelop capsulotomy was done to the 3 eyes ( 1 % ) which failed in the former operation.
[ترجمه گوگل]کپسولوتومی پوششی روی 3 چشم (1 درصد) انجام شد که در عمل قبلی ناموفق بود
[ترجمه ترگمان]envelop capsulotomy با ۳ چشم (۱ %)انجام شد که در عملیات قبلی شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The tamarack volume penetrates the envelop and transforms it.
[ترجمه گوگل]حجم تاماراک به درون پاکت نفوذ می کند و آن را دگرگون می کند
[ترجمه ترگمان]حجم tamarack به the نفوذ کرده و آن را منتقل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Dust and gas envelop a cluster of massive stars called Pismis 24 in a new picture of a nebula in the constellation Scorpius.
[ترجمه گوگل]در تصویر جدیدی از یک سحابی در صورت فلکی عقرب، گرد و غبار و گاز خوشه ای از ستارگان پرجرم به نام Pismis 24 را در بر گرفته است
[ترجمه ترگمان]گرد و غبار و گاز گروهی از ستاره های بزرگ را که در یک تصویر جدید از یک سحابی در صورت فلکی Scorpius قرار دارند، احاطه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The spectrum and envelop splitting technique not only can reduce the computation burden, but also is practicable in engineering application.
[ترجمه گوگل]تکنیک تقسیم طیف و پوشش نه تنها می تواند بار محاسباتی را کاهش دهد، بلکه در کاربردهای مهندسی نیز قابل اجرا است
[ترجمه ترگمان]این طیف و تکنیک جداسازی envelop نه تنها بار محاسباتی را کاهش می دهد بلکه در کاربرد مهندسی نیز عملی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He never imagined the whirlwind that would envelop him.
[ترجمه گوگل]او هرگز تصور نمی کرد که گردبادی او را در بر بگیرد
[ترجمه ترگمان]او هرگز گردبادی را که او را احاطه می کرد تصور نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The nuclear envelop consists of two unit-membranes. The narrow space between these membranes is called perinuclear space.
[ترجمه گوگل]پوشش هسته ای از دو واحد غشاء تشکیل شده است فضای باریک بین این غشاها فضای دور هسته ای نامیده می شود
[ترجمه ترگمان]envelop هسته ای از دو غشا واحد تشکیل شده است فضای تنگ بین این غشاها، فضای perinuclear نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They pushed the envelop of pop music and became the biggest band of the 20 th century.
[ترجمه گوگل]آنها موسیقی پاپ را تحت فشار قرار دادند و به بزرگترین گروه موسیقی قرن بیستم تبدیل شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها envelop موسیقی پاپ را تحت فشار قرار دادند و تبدیل به بزرگ ترین گروه قرن بیستم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He steamed the valuable stamp off the envelop.
[ترجمه گوگل]او تمبر ارزشمند را از روی پاکت بخار زد
[ترجمه ترگمان]او تمبر ارزشمندی را از روی envelop بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرا گرفتن (فعل)
absorb, learn, engulf, adopt, comprehend, envelop, study, surround, ingurgitate, insphere

پوشاندن (فعل)
ensconce, envelop, case, apparel, cover, mask, conceal, coat, veil, put on, sod, line, vest, deck, belay, bestrew, jacket, blanket, sheathe, shingle, camouflage, submerge, overcast, immerse, shroud, clothe, wear, crown, endue, infold, indue, suffuse

احاطه کردن (فعل)
envelop, circle, ring, sphere, skirt, beset, hoop, orb, hedge, encircle, beleaguer, hem, corral, encompass, girdle, environ, pale, cincture, circuit, clip, whelm, ensphere, impale, insphere, laager

پیچیدن (فعل)
envelop, impact, twinge, fake, wind, resonate, tie up, fold, roll, swathe, wrap, muffle, screw, twist, nest, involve, swab, wattle, reverberate, enfold, complicate, furl, convolve, lap, infold, enwrap, tweak, kink, trindle

در لفاف گذاشتن (فعل)
envelop

دور چیزی را گرفتن (فعل)
envelop

تخصصی

[آمار] پوش

انگلیسی به انگلیسی

• enwrap, enfold, encase, enclose
if something soft envelops an object, it covers or surrounds it completely.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : envelop
✅️ اسم ( noun ) : envelope / envelopment / enveloper
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
دربرگرفتن
به عنوان اسم :پاکت
احاطه کردن
پاکت
این دوتا رو اشتباه نگیرید👇
فعل : envelop
اسم :envelope

پوشش ویروس ( ویروس شناسی )
همچون پاکت نامه فرا گرفتن/پوشاندن/احاطه کردن
پوشش
در رشته عمران به معنی پوش هست. مانند پوش لنگر

محدوده
در پاکت گذاشتن
تحت پوشش یک قابلیت نظامی بودن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس