• (1)تعریف: to name or list one by one. • مترادف: count, detail, number, specify • مشابه: catalogue, cite, itemize, list, name, recite, recount, rehearse, relate, spell out, tally, tick off
- She began to enumerate all my faults, so I left the room.
[ترجمه دکتر علوی] او شروع به لیست کردن اشتباهاتم کرد
|
[ترجمه گوگل] او شروع به برشمردن تمام عیوب من کرد، بنابراین از اتاق خارج شدم [ترجمه ترگمان] شروع به شمردن اشتباه ات من کرد بنابراین از اتاق بیرون رفتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: to find the number of, as by counting. • مترادف: count, number, numerate • مشابه: add, calculate, compute, estimate, reckon, sum, tally, total
جمله های نمونه
1. we need not enumerate our needs for him
لازم نیست که نیازهای خود را برای او یک به یک ذکر کنیم.
2. more birds than i could enumerate
پرندگانی بیش از آنچه که می توانستم بشمارم
3. Let me enumerate many flaws in your hypothesis.
[ترجمه گوگل]اجازه بدهید ایرادات زیادی را در فرضیه شما برشمارم [ترجمه ترگمان]بگذارید بسیاری از نقص ها را در فرضیه شما enumerate کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The errors are too many to enumerate.
[ترجمه گوگل]خطاها بسیار زیاد است که نمی توان آنها را برشمرد [ترجمه ترگمان]خطاها بیش از حد قابل شمارش است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Can you enumerate the capitals of the 50 states?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید پایتخت های 50 ایالت را برشمارید؟ [ترجمه ترگمان]آیا شما می توانید پایتخت های ۵۰ ایالت را محاسبه کنید؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Let me enumerate the benefits for you.
[ترجمه احصان] اجازه دهید مزایای ( آن ) را برای شما لیست کنم.
|
[ترجمه گوگل]بگذارید فواید آن را برای شما برشمارم [ترجمه ترگمان] بذار از مزایای تو enumerate کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I enumerate the work that will have to be done.
[ترجمه گوگل]من کارهایی را که باید انجام شود برشمردم [ترجمه ترگمان]من کارهایی را که باید انجام شود می شمارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It is an invitation to enumerate the conventions and to contrast them with the law.
[ترجمه گوگل]دعوتی است برای برشمردن کنوانسیون ها و تقابل آنها با قانون [ترجمه ترگمان]این یک دعوت برای شمارش قراردادهای و مقایسه آن ها با قانون است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The merge process could not enumerate schema information at the Subscriber.
[ترجمه گوگل]فرآیند ادغام نمی تواند اطلاعات طرحواره را در مشترک شمارش کند [ترجمه ترگمان]فرآیند ادغام شامل اطلاعات شمای enumerate در مورد اشتراک قرارداد نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. This article enumerate the policy options to try to answer this.
[ترجمه گوگل]این مقاله گزینههای سیاستی را برای پاسخگویی به این موضوع برمیشمارد [ترجمه ترگمان]این مقاله گزینه های سیاستگذاری را enumerate می کند تا به این مساله پاسخ دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. This article enumerate some Halogen - based oxidants and their some important applying examples.
[ترجمه گوگل]این مقاله برخی از اکسیدان های مبتنی بر هالوژن و نمونه های کاربردی مهم آنها را برشمرده است [ترجمه ترگمان]این مقاله برخی از oxidants مبتنی بر Halogen و برخی از مثال های کاربردی مهم آن ها را شمارش می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. With the control you can enumerate the properties of received emails for validation or data retrieval.
[ترجمه گوگل]با کنترل می توانید ویژگی های ایمیل های دریافتی را برای اعتبارسنجی یا بازیابی داده ها برشمرد [ترجمه ترگمان]با کنترل می توانید ویژگی های ایمیل های دریافت شده برای اعتبار سنجی یا بازیابی داده را محاسبه کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Enumeration window in two ways, two ways to enumerate the window.
[ترجمه گوگل]پنجره شمارش به دو صورت، دو روش برای شمارش پنجره [ترجمه ترگمان]از پنجره Enumeration به دو روش، دو روش برای شمارش پنجره استفاده کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The average latency at which successful enumerate folder requests are processed.
[ترجمه گوگل]متوسط تأخیر که در آن درخواست های پوشه شمارش موفق پردازش می شوند [ترجمه ترگمان]تاخیر متوسط که در آن درخواست پوشه enumerate موفق پردازش می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. DUN - Enumerate dial up networking on your system and select one to dial out.
[ترجمه گوگل]DUN - شبکه dial up را در سیستم خود برشمارید و یکی را برای شماره گیری انتخاب کنید [ترجمه ترگمان]dun - Enumerate شبکه را بر روی سیستم خود جمع کرده و یکی را انتخاب کنید تا شماره را بگیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ریاضیات] شمردن، برشمردن، شماره گذاری کردن، یک یک نام بردن
انگلیسی به انگلیسی
• count, list, itemize, relate when you enumerate a list of things, you name each one in turn; a formal word.
پیشنهاد کاربران
Numerate : 1 - به عنوان صفت : کسی که سواد ریاضیات و محاسبه دارد 2 - به عنوان فعل : enumerate Mention ( a number of things ) one by one
↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید: 📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم numer 📌 این ریشه، معادل "number" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "number" مربوط هستند. ... [مشاهده متن کامل]
📂 مثال: 🔘 numeral: a symbol representing a ‘number’ 🔘 numerous: existing in large ‘numbers’ 🔘 enumerate: to list items one by one by ‘number’ 🔘 innumerable: too many to be counted by ‘number’ 🔘 numerology: the study of ‘numbers’ and their meanings 🔘 supernumerary: exceeding the usual ‘number’ 🔘 numeracy: the ability to understand and work with ‘numbers’ 🔘 denumerable: capable of being assigned a ‘number’ 🔘 renumber: to assign new ‘numbers’ to something 🔘 numerator: the top ‘number’ in a fraction
خواندن. برشمردن. یکی یکی ذکر کردن مثال: he enumerated four objectives او چهار هدف را برشمرد. ( formal ) they enumerated hospital readmission rates آنها تعرفه های پذیرش مجدد بیمارستان را یکی یکی ذکر کردند.
یک به یک نام بردن # She enumerated the main points # She began to enumerate all my faults # He enumerated the benefits of the insurance scheme