entwist


معنی: بافتن، در اغوش گرفتن، بهم پیچیدن، بهم پیچاندن، مثل طناب تابیدن
معانی دیگر: در هم پیچاندن، هم پیچ کردن

مترادف ها

بافتن (فعل)
braid, weave, knit, entwine, entwist

در اغوش گرفتن (فعل)
embrace, clasp, entwine, entwist, hug, cuddle, embosom, enclasp, enfold, enclose

بهم پیچیدن (فعل)
interlock, implicate, entwine, entwist, interlace, convolve

بهم پیچاندن (فعل)
entwine, entwist

مثل طناب تابیدن (فعل)
entwine, entwist

پیشنهاد کاربران

بپرس